۱۳۹۶ تیر ۲۹, پنجشنبه

به سربِ مذاب می‌ماند زمان


برگردانی از Time's Like Molten Lead از Ahab





وقت‌ها که جهالت دل‌خوشی ست
هیچ نیست آوای‌مان مگر هساهسِ افگار
در تقلای رستگاری‌ ایم ما، در تقلای پایان

هم‌چنان اما پیش می‌رویم
و بسط می‌یابد زمان  کُند می‌شود
چون رودهایی از سربِ مذاب
در این لحظه‌های نیاز
رنگ می‌بازند خاطرات‌مان 

و پایانی نخواهد بود
پایانی نخواهد بود
...
بی پایان
بی پایان
...
بی پایان
بی پایان
...
پدر، این است پایان؟


Zdzisław Beksiński - untitled

برای یادِ س

و بر آن دیوارِ گِلی، بر این چشمِ دست‌ها، بر این زمینِ سختِ شرم، زمان تو را به یاد خواهد داشت، که شادمانه بر یال‌های چابک‌ترین اسبِ روستا حفیفِ تُردِ مانده‌گان را به خانه‌ی محبوب می‌بردی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر