۱۳۹۲ بهمن ۱۰, پنجشنبه

برجِ سپید

ترجمه‌ای از The White Tower، از Summoning




به ماه که می‌نگرم... تنها که نگر-آن ام زیرِ ماه‌تاب
از این برجِ بادخیز... از این برجِ سپیدِ بادخیزم
بی‌ به لحظه‌ای، به گاهی، که بمانی
می‌گذری به نغمه‌‌ای، با زخمِ چنگ‌ها

از این تیره شب... از این تاره‌ترین شب، از این دریاکنارِ سایه‌گیر
به آن درخت‌های دور، درخت‌ها که نور آوردند به والار
که میوه‌هاشان و گل‌هاشان ماه و خورشاد،
آن‌جا که نور بر زمین فرجام می‌گیرد و آغاز


این‌جا، گاه‌گاه بادی می‌وزد
که باز‌می‌آرد آن پایین... به گداری که می‌‌سپاری‌ش
عطرِ بوم، بومِ درختانِ نازمینی را ... درختانِ نازمینی


این‌جا، تنها از دورنای قابِ پنجره
صدای بارانِ زرتاب می‌نیوشم
که می‌بارد... تا همیشه بر دریاهای دور... دریاهای دور

{وقت که میزبانِ ستاره‌گانی‌مان ترک کرده
ستاره‌ بی‌نور می‌شود و جهان نامنتظر
من پس چرا می‌مانم، به چه می‌خوانم،
به زیرِ این درخششِ میرای محوگیر؟}

Illustration by John Howe