ناخونک های بی ضرر سیاسی
{A void, written in 10 min}
زمانی پیپ می کشید، شریعتی می خواند و شعر می گفت و حال: چفیه به گردن، با چهره ای دژم و اخمو و پدرانه (؟) موعظه می کند. او ولی ِ روان ماست. او بزرگ-برادر (Big Brother) است.
افکار جوانان سیاست زده و دیگرخواه جز به رویدادهای زورگذر شبه-سیاسی (Pseudo-Political) به چیز دیگری سویمند نیست. اگر بپرسید، می فهمید که حتا توان یک ساعت مطالعه ی عمیق نظریه های بنیادین اندیشمندان سیاسی، که در محافل روشنفکری ارجاع به آنها می کنند، را نیز ندارند؛ چه برسد به ژرف اندیشی . همه، آسیمه اند و فکر شان جز در آسیمگی رخدادهای ملون روزنامه ای، در ناسزاگویی های دو جناح که به حتم یکی شان حق است و دیگری یکسر باطل، در تظاهرات و همایش های انبوهگی حزب، آرام نمی گیرد. آقای قهرمان، خانم فداکار، سیاست را باید در عمیق ترین دوراندیش ها اندیشه کرد! Phronesis و همهنگام Praxis
حکومت می خواهد بپاید، می خواهد بیشتر عمر کند، به هر قیمتی. حتا به بهای کپل-لیسی بیگانگانی که خود دشمن شان می نامد! حکومت حرص دارد و می دانیم که هرچیزی که حرص زندگی دارد، در مردگی اش بی-پدری می کند (زندگی نمی کند)
لاسیدن با واژه ی مردمسالاری می چسبد؛ چه برای منِ (به قول شما بی درد) و چه برای ایثارگر ترین رهبران محبوب تان: دو واجِ "م" پی-آیندی نزدیکی دارند که این پی-آیندی سبب زنانه شدن کل واژه شده: م،م. یا مَ مَ. از سوی دیگر، واژه بوی چمن سبز بهشت را می دهد، لاهوتی است و رنگ اش صورتی مرده (=سفید) است: دینی. همکناری دو واژه ی "مردم" و "سالاری" ناسازه ای آزارنده است. و پس-آیندی "دینی" هم بر این آزارندگی افزوده. پس انتظار نداشته باشید که این آزارندگی را با لذت لاسیدن نکاهیم.
{ آیا رهبر سیاسی محبوب و فداکار شما بدتر از ما با چنین واژه های حرامزاده ای لاس نمی زند؟!}
ما هیچ کاره ایم! اشتباه نکنیم! نه! ما قربانی احساس گرایی ها و شهوت جوانانه ی نسل پیش شده ایم. امروز روح زندگی سیاسی ما، روح ناپاکزادی است که ثمره ی آمیزش نابگاه و خوشیده ی پیشینیان مان با آخوند و شاه است. روح زندگی سیاسی ما بیمار است؛ اما آیا این بیماری را می توان با احساسگرایی دیگری درمان کرد؟!
روراست باشیم! خواهیم دید که بس بیش از پدرسوختگی مرد پسته، بیش از هرزگی های مرد زیره، بیش از کانایی مرد خمین، بیش از فاحشگی شکسته سران، بس بیشتر از تمام اینها، ما گناهکار تریم. چرا؟... چون انگل، همیشه در نمناکی و تیرگی و شلوغی احشام {فرهنگ توده ای} می زید!
جوان ایرانی کِی فرق میان پراکسیس و تظاهرات را می فهمد؟! زمانی که دیگر برای این کارها پیر شده باشد! اما او در پیری شاعر می شود و نَوه-باز (یعنی محافظه کار)!
- شما بگویید وضوی ارتماسی چگونه است؟
- ...!
- بگویید بهترین زمان برای جماع از دید فلان آیت کی است؟
- ...!
- بگویید که بعد از خوردن بهتر است رو به کدام طرف بخوابیم و چرت بزنیم؟
- ...!
- متاسفم! شما برای کار در این شرکت { تولیدی لوازم آرایش و زیبایی} واجد شرایط لازم نیستید.
- ...!
جمهوری اسلامی این افتخار را دارد که در ادبیات سیاسی پست مدرن جهان امروز، امکان وجود یک حکومت دینی بنیادگرا را عر بزند. این خر به خود می نازد چون "مهدیِ زمانی" قرار است او را به چراگاه پرحوری بیرد. چه خر نازی!
ما که دولتمرد نیستیم و افتخار این را هم نداریم که با آن سیاستی که شما (جوانان پان-ایرانیست) خیلی می ورزیدش، درگیر شده باشیم. اما یک چیز رانه ی دیگرخواهانه ی بی مرض ما را می خلد: هرز رفتن انرژی برنایی در زندگی اسکیزوفرنیک جوانانی که مردمسالاری می خواهند و مدام غر می زنند!
شنود! ششش...
اگرچه باغ را نیمی گرفتست
و لیکن سخت بی میوه درخستست
دو دست اش را به تخته دوختستند
چه سود ار خواجه بر بالای تختست
«مولانا»
پست مدرن یعنی چی؟ پان ایرانیست کیه؟ واقعن مشخصه های تظاهرات و فرقش با پراکسیس چیه
پاسخحذفمن چی کار میتونم بکنم برای این بیماری؟ نمیخام بشینم و غصه بخورم. چی کار کنم؟ که فایده داشته باشه و نتیجه ی دیدنی