به غروب
لاوه میکنیم از برای نهر،
شاید تا بسراید
ثنایی را
به تسکینِ ویرِ شب.
بیقرار،
به نغمهی کهناش میرقصیم،
مسحور
از آتشانِ سوزانِ درون.
{بیقرار}
به سپیدهدم
آواز میکنیم از برای نهر تا
بخوابد.
ثنا میکنیم
شاید که فروکشد قالِ روز.
در سکون،
بر کنارههای کهناش میآرامیم،
خسته
از آتشانِ سوزانِ درون.
برای شافع