برگردان
دو قطعه از Bethany Curve
من
زندهام {s-DE}}
حالا
که دلتنگی اسیرم کرده
دیگه
از هیچی سردرنمیارم
کِی
میفهمیم زمانای بهتری قرارن برسن
همون
موقعست که ترس ورممیداره
بعضی
وقتا وقتی خورشید میاد بیرون، هیچی نمیمیره
وقتیم
که شب میشه، میتونیم دوباره امتحان کنیم
خیلی
میخوامتون رویاهای شفاف
چون
خورشید با منه...
کبریا
{R-bt/E}}
آن
پایین، زیرِ آفتاب
من و
تو
عقل
میبازیم
وقتی
که شب گرم است
و
نسیم میوزد
حظ میبریم
زمان
دوباره کُشته اما
با
دستی کُند
فرومیافتیم
جا میمانیم
ما
تو
همه چیزی، همه چیزی تو...
حال
ادبار، کبریای قدیم
حال تنهاییِ
تام، کبریای قدیم
افزونه:
برای
کسی که سالی یک بار رویا میبیند، و رویاهایش هم اغلب هوشیارانهاند و زلال و در
آنها از دانشِ غریبه و حوادثِ یادمانه و اشراق به هاویهی ناخودآگاه خبری نیست،
گوشیدن به اثری که به ادعای مصنفاش از رویاهایش ریشه گرفته و ایماژها و وضعیتهای
تصنیفیاش محصولِ تلاش برای تقریرِ موسیقیاییِ (نا)دیدهها در رویا، هم شگفتانگیز
است و هم ملالآور. شگفتانگیز اگر که این ناتصویرها بهدرستی در قالبِ تعبیرهای
ناتمام و حالاتِ بیانیِ یقینی (برای گوینده) و مبهم (برای مخاطب) نه بازنمایی، که
بازآفرینی شوند – و در این
باره چه مرکبی بهتر از گشودارِ شوگیز با رنگمایههای بهواقع رویایی و آوای
کرخت و منطقِ بیانیِ رها از قصد و مقصود؛ و ملالآور این که وعدهی رویا، در خود،
آبستن است به مجموعی فریبنده از مکرِ تکرار و کیف از وارسی که گفتارِ روانکاو به
خاطرِ آگاهی با مرزهایش عاجز است از تجربهی حیرت از آن – و بثانیکرو چه بجا از پسِ پردازشِ
چنین سویهی غریبی از ملالِ دانش برآمده.
برای س
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر