ناقوسهای جان / ناقوسهای بهار / جرنگشان بر زمین
بر دشت / شکوفیدنِ شکوفهگان / از آن سو
ناقوسهای آرامش / قریبتر میزنند / آونگان به شب
به قالِ جمعیت / عنقریب / زورقهای مخروباند و ملال
ناقوسهای چاوش / پژواکشان پیشاپیش / به روستایمان میرسد
تمناست / که آوردهاند این ناقوسها / به این کنارههای ژرف
ناقوسهای بهاره / زمانی برنا / برین و سرزنده ...
از این دشت / چنگاچنگی تهی به گوش میرسد / جلاجلِ مردهگان باشد
{انگار}
« تا پایانِ تابستان / بسرایید و بنوازید / تا به انجام برقصید
به یاد دارید / عشق به ما را / به
تابستان و فرجاماش »
برای م.ح
رواست انقدر کاهلی در به روز کردن اینجا؟ بیشتر باش رفیق!
پاسخحذفپسر جان(ع..): انتظار تحلیل و طغیان دارم نه ترجمانی زیبا. خلق کن
پاسخحذفای بابا، مخلصم.. وفقِ منطقِ جدیدی که گویا حاکم شده بر نسبتِ سال و تعدادِ پست، انگار امسال 4 تا پست خواهیم داشت. تردست نیستم و تَریِ دستِ نویسندگی دستم نیست :)
پاسخحذف