۱۳۸۱ دی ۲۱, شنبه


برخی از جوانان ایرانی که جان اندیشگر دارند و با صورتک خاص خود (برای من: تاریک-اندیشی) توانسته اند از تنفس درهوای گنده ی ایران که برآمده از مردار کهن-شیر ایرانی است، دور مانند، به خوبی می توانند دریابند که فژاگین-جای-گاه کنونی که در آن می زیند بهین-جای-گاه برای غوطه-وری در دریای اندیشه ی تراژیک است؛ برای آموختن هرآنچه باید از منش تراژدی آموخت...
امروز روز نیست-انگاری است و برای اندیشگر راستین ( که مردم خوش دارند گوشه-نشین و خودخواه بنامندش؛ درست مانند Esoteric ها) که هماره به فکر برون-شد از مکان خویش و فرآوردن امکان های تازه است، خِرَدگرایی به نیست-انگاری انجامیده و چاره ای نمانده مگر مغازله با دین، متافیزیک و برای ما مغازله با امر تراژیک! هرچند که زندگی تراژیک که هنری ترین گونه ی زندگی است کارهرکسی نیست. دستِ کم کار شیرین-انسانک مدرن نیست.
آنان که هنوز به گذشته ی لاشه ی شیر می بالند، با زندگی کمدی خویش، راه زندگی تراژیک را برای دیگران، دیگرانِ واقع-بین {از ذکر این صفت، شرمنده ام!}، برای ما هموار کرده اند. حماسه سرایی های دمادم از گران-تمدنِ باستان، فزونی یافتن بر رانه ی کین-ستانشان نسبت به "زمان" که "میهن-دوستی" و "عرب-ستیزی" نام دارد و آونگانیدن میان هخامنش و Mac-World ... و هر آنچه لاشه-دوستان کنونی انجام می دهند تا لاشه را غسل تعمید دهند؛ سرِپایش گردانند؛ خوش-بویش کنند!... اینها همه چون خیمه-شب-بازی آرامنده ی زندگی تراژیک ماست؛ درست-گردانِ آن، سازنده ی آن! چه اندازه ما سودجوییم و البته خودخواه!

از امرِ تراژیک چه می دانید؟ از لذت-بری اندیشه ازمهمانی دوران انحطاط فرهنگ چه می دانید؟ اندازه ای کم، شما را بسنده که به خاطر این "حراجی تراژدی" در ایرانِ منحط، خدای را سپاس گویید!
ژکانان نیک-بخت! زورق-نشینان لایستان!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر