۱۳۸۱ بهمن ۶, یکشنبه


.Some aphorisms from Arthur Schopenhauer, awfully translated by myself
All {}s have been added by me, They're just my raw comments; pardon me Intellects!

{On humiliating the Reality}
هر حقیقتی برای آن که حقیقت شود 3 خوان را می سپرد:
نخست: ریشخندش می کنند؛
دوم: بیدادگرانه در برابرش برمی آیند؛
سوم: سرآخر همچون امر بدیهی پذیرفته می شود.

{On instability of external states}
بی-حالی و پرحالی، دورویه ی یک سکه اند. هر دو به جای-گاه "برونگی" بسته اند و نه "درونگی"؛ و یکی در پی دیگری {به نوبت} می آیند.

{On honor)
نژادگی و اصالت فراچنگ نیامدنی اند؛ تنها می توان پایید تا از کف نروند!

{On superficiality of martyrdom}
شهادت یکتا-راه شهیر گشتن مرد است بدون درنظر داشتن برازشِ او برای شهرت اش.

{On the descent)
بیاد داشته باش! درست زمانی که به فراز تپه می رسی، به سرعت اَت می افزایی!

On justification of self-admiration}}
اگر چنین به خود شیفته نمی بودیم، زندگی چنان ناخوشایند می گشت که هیچ کس را تاب آوردن آن ممکن نمی بود.

{On suicide}
به ما می گویند که خودکُشی بزرگ-ترین جُبن است؛ که خودکشی خَلاف است؛ این کاملاَُ روشن است که هیچ-چیز برای آدمی در دنیا بیشتر از خویش اش و زندگی اش واگذاردنی نشدنی نیست.

{On short-sighting}
آدمی، کرانمندگیِ (محدودیت) بصیرت اش را به کرانمندگیِ گیتی نسبت می دهند.

{On worthy thoughts}
تنها آن اندیشه های بنیادینی در یک فرد، زنده اند و حقیقت دارند که او به تمام فهمیده باشدشان. اندیشه ی دیگران را خواندن مانند آن است که پس-مانده ی فکر دیگری را برگیریم؛ جامه ی دور-انداختنی یک غریبه را به تن کنیم...

{On relation between sleep & death; an economic aphorism!}
خواب آن بهره ای است که ما باید بابت سرمایه ای به نام مرگ بپردازیم. و هرچه نرخ این بهره زیادتر باشد، پرداخت ما نیز بیشتر خواهد بود؛ تاریخ بازخریدِ (Redemption) سرمایه بیشتر به تعویق خواهد افتاد.

{On worthy thoughts, again}
همچنان که کتابخانه ی کوچک اما بسامان از بزرگترین کتابخانه ی آشفته سودمندتر است، حجم کمی از دانش که به راستی اندیشیده شده اند بسی از حجم بزرگتر دانشٍ چپانده شده، بهتر است.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر