قانون اعداد بزرگ (Law of large numbers) در موردِ غوغا به صورت زیر بیان-پذیر است:
"هرچه تعداد هموندان (member) یک باهمستان (community) بیشتر باشد، این اصل آسان-تر فرادیدنی می شود که : جمعیت، پست است."
دبستان، دبیرستان، دانشگاه (نام من برای آن: پارگین-گاه)، محل کار، و در آخر، جامعه: به ترتیب، باربرِ مقدارِ بیشتر و بیشتری از واگیرهای انبوهگی هستند؛ پر از مایع زرد-سبز تهوع.
همانگونه که در سرم، میکروب ناتوان-شده ای وجود دارد که جلودار بروز بیماری است، در دبستان و دبیرستان و ... پادزهری وجود دارد که کارش کورکردن است و نه جلوگیری از کوری! کور می کند تا آدمی خَر شدنش را نبیند. کم-کم و طی سال-هایی که در خیال در حال بزرگ شدن است، سوزن انبوهگی، زهر( که رنگش به حتم صورتی است) را درون می ریزد؛ بدون اندکی احساس درد؛ اگر کمی بنیه داشته باشد شاید تنها خارشی را حس کند؛ اما چون دیگر همسالان همه همین احساس را دارند، پس می گویی: بی-گمان طبیعی است! به این کردوکار، در زبان جامعه-شناسی، "اجتماعی-شدن" (Socialization) می نامند. به زبان ما: خرشدن. اما همانگونه که آرام-آرام عمل تزریق انجام می گیرد، آرام-آرام آدمی به خر بدل می شود. و چون بسگانگی با خرهاست پس اینجا درازگوشی ناپسند نیست بلکه نامیدن "بزرگسال" و "پخته" تنها برای درازگوشان سزاوار است.
چه خوب! بیرون از صفِ اجتماعی شدن، صفِ خر شدن...
دبستان، دبیرستان، دانشگاه و... هرچه پیش تر رویم و با باهمستان های بزرگتری رویارو شویم، به پلشتی روح باهم-بودگی ها بیشتر پی می بریم (البته با این پیش-انگاره که چشمی برای دیدنِ چیزهای دهشت دارید!)... هرچه عدد بیشتر باشد، روح، دانی تر می شود...می توان قانونی سخت پیشِ روی دوستان توانا نهاد (می بخشید!) : اصیل ترین باهم-بودگی (togetherness) ، باهمیِ 2 نفر است؛ چه بسا تنها بتوان بزرگی روح "فرد-بودگی" (Individuation) را در باهمیِ 2 نفر یافت {هرچند که باز همین نظر نیز بسی خوشبینانه و دورباشنده می نماید!}
با این پیش-فرض که بهره ای از قوه ی داوریِ ناب بُرده اید، می توانید ژکان را یک جامعه-ستیزِ اصیل بدانید؛ یک Sociopath که بی-آنکه جامعه-زده شده باشد،بدون کین-خواهی، جامعه-ستیز شده است! {و دیگربار ژکانگی پاسدار او از دل-آشوبه است}
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر