ایدههایی در باب فنچبازی
- خداپرستی و فنچبازی:
اخلاق انبوهگی، پسامد ترس از خداست. عروسک، به اقتضای دیناش، اخلاقی میشود؛ به اقتضای احکام، واجبات؛ به جبر شریعت. اخلاق انبوهگی به هیچ رو اخلاقی درونیده نیست. عروسک خوشاخلاق، خود را به آداب وامیدارد، اصول اخلاقی را به خود تحمیل میکند، تا بتواند آسوده در انبوهه زندگی کند. به خود فشار میآورد و بنابرین زمانی میرسد که تمام وجناتاش را با صدایی رسا میگوزد. وجه پراگماتیک خداپرستی (دلیلی که وجود دین را برای بهبود زندگی عوام توجیه میکند) همین است: اخلاقیکردن. ازاینرو خداپرستی بایستهی زندگی انبوهگی است. در فنچبازی نیز همینطور است. اگر چیزی بنام دوستدختر برای پسر الوات و جفنگ وجود نمیداشت، این همه آراستگی و محبت و دانش از کجا میآمد؟
نتیجه میگیریم که خداپرستی و فنچبازی لازمهی زندگی اند!
- انگیزههای فنچبازی:
انگیزهی مبادلاتی {برای نر}: اینکه بتواند، فنچی که بسیار عزیز-اش میدارد را به دامی برای جذب فنچهای دیگر بدل کند. در حقیقت، قفس کم-فنچ چندان صفا ندارد!
انگیزهی سوداگری {برای ماده}: که خاص جنس مادهاست. سوداگری در اینجا توهم دختر از سودآوری رابطهی فنچبازی با پسر است. دختر میگماند که شریک زندگی زناشوییاش، و قهرمان داستان زندگیاش را یافته. لاسزنیهای او: سرمایهگذاری برای زمانی که دیگر وروجک-بازیها و شادابیهای نوجوانانه را ندارد. این توهم خاصه در نخستین تجربهها، چیره-حس باشنده در رابطه است. در بخار توهم سروصدای فنچ دیگر شنیده نخواهد شد!
انگیزهی احتیاطی: این بماند برای دوستان اقتصاددانام! {اما بگویم که انگیزه نیز نرینه است!}
- تاریخ بشری به روابط فنچبازی وامدار است! (تولیدمثل)
- فنچ بازی همچون انگیزهی روشنفکری:
علت رشد محافل روشنفکری، گرمی همایشها، نظم و نظافت روشنفکران، مدشدن پیپ، کلاه کمونیستی و سبیل استالینی را همه باید در فنچبازی دانست. جوان روشنفکرمأب، همه-دانی است که جز به هدف عرض اندام در حضور جنس مخالف، جذباش و در نهایت تباهیدناش، کتاب نمی تواند بخواند. او میخواند تا بتواند خوب حرف بزند و آسانتر فرایند خرکردن (این فرایند بدیهی هر فنچبازی) را به انجام برساند. بیشک یک فنچ، شمای سخنور را که بتوانید عشق اروتیک را با شعر رمانتیک به او عرضه کنید به شمای ساکت ترجیح خواهد داد؛ پس حفظ کنید.
Teenagers- : از تیپهای فانتزی جنس مخالف لذت میبرند. از بامزگی، شوخطبعی و خلبازیها و از زیرکی و اخلاق نامتعارف.
Youths: جوانان (که دیگر فهیم شدهاند و بالغ و عاقل و خر)، با تیپ پولدار و خرکار و بچهمثبت ارضا میشوند. خواستار رفتار سلیم اجتماعیاند و از خلوص، وفاداری و باکرهگی پُرمیگویند... بهبه!
Middle-aged: تنها در میانسالی است که پس از آزمون کردن سنجهها (و پوچ یافتن تمام گزینهها) ، به جدیت، فردیت و شخصیت یکهی جنس مخالف توجه میشود. {مرحلهی دگردیسی فنچ بازی به عشقبازی}. <<عشق پیش از میانسالی، بیان مستحیل شهوت است>>
- دلبرک: تو مرا دوست نداری!
دلشدک: چرا؟! چه کردهام؟! خواهش میکنم...
دلبرک: نه! نکردههایات زیادند؛ مرا کم میستایی، کم میخندانیام، نزد دیگران کم از من میگویی، در یک کلام هم-راز-ام نیستی!
دلشدک: راز؟!
دلبرک: آری جفنگ! فکرمیکنی جز این چیزها چه رازی میتوانم داشته باشم؟!
- بقای نسل بسته به همین فنچبازی است. تودهی عروسک که سالبهسال پست تر و میانمایهتر و گرانبهاترمیشود حاصل جفتگیریهای مضحک و بچهگانهی قفس-نشینان و فنچبازان است. فنچ با ازدواجی که حاصل آشنایی چندماهه با پسر مؤدب { مردزندگی آیندهاش} و عاشقشدن دریک نگاه است، از قفس درمیآید: امیدوار به آزادی {ازچه؟}. نه! آهان! تخمگذاری...
- از آنجا که میدانیم عشق آستانهگی پیوند/وصل است، و از آنجا که میدانیم که عشق - که هستنی اصیل است- با زادآوری (که در آن، خستگی پیوند را با زادن، آرام میکنند) در تناقض است. پس دربارهی حس غریبی که دهسالگان فنچباز گهگاه در آن میافتند چه میتوانیم گفت؟ حسی یکسر تنانی و پایین-تنهای. در اینجا میسزد تا واگویهی استادمان را بیاورم: "عشق روحانی کردن شهوت است"؛ و عشق ناپخته و نیاندیشیدهی {نو}جوانان خرد-مغز جز این چه میتواند باشد؟!
- فراموش نکنیم که فنچبازی رفتار عادی و بهنجار زندگی انبوهگی است. آشنایی دوجنس و عشقبازی انبوهگی است. پس بیایید به این سیرک احترام بگذاریم(!).
افزونه:
به بهانهی این ایام که در آن عقدههای پرچربی فنچ بازی مردان خدا از ورای نور لاهوتی مجالس سینهزنی و نعرهکشی به بیرون وامیگشاید، بندی نیز باعنوان "حسین و فنچبازی" نوشتهام که از سر اخلاقنمایی همیشگیام {محض خاطر شریف باادبان}، از این نوشته حذف کردم. هرچند که به گمانام نیازی به بیان نیست این فنچبازی پُرعیان!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر