نگاهی به Officium Tenebrarum
{پارهی نخست}
یکی از سهنگارهی هیرونیموس بوش در تریپتیک ِ"باغ خوشیهای زمینی"، نگارهایست به نام ِ"دوزخ ِموسیقیایی" که در آن دیسهای موسیقیایی از دوزخ تصویر شده. {لت ِسمت ِراست}
{لکان، در بحثی پیرامون ِذات ِپرخاشگری (پرخاش نه بهمعنای عام ِکلمه: خشونت و زیانآوری؛ بلکه در معنای شدت و حدت که ذاتی ِزندگی اند: سَختهگی. "پرخاشگری" بدینمعنای خاص را لکان در روانکاوی خویش فراآورده)، در اشارهای به این نگاره، همکناری ایماژهای هراسناک و بیرحمانهی لت ِدست ِراستی(دوزخ) با سرزندگی و طربناکی ِلت ِمیانی (که ترسیمگر ِلذات ِزمینیست) و سپس لت ِچپ(فردوس)، را وصفی زیبنده از گردآوری کلیت ِروانی ِآدمی میداند. در این همکناری، تبهگنی و لذت (که بیشتر در قالب ِلذتهای شهوانی ِآمیخته با شرارت و شکنجه در سهلت به تصویر کشیده شده: در تصاویری از شکافهای دهانی، نشینی و مهبلی در لت ِمیانه گرفته تا تصلیب ِمردی بر زه ِچنگی شکسته، دشنههایی که از میان ِدوگوش میگذرند، موشی در لباس ِراهبه که قصد ِتجاوز دارد، شکنجههای مقعدی، چوک ِهیولاواری که به نی بدل شده و...) به هم آمیختهاند؛ این نگاره اینچنین در همنهادهای شگرف، تجربههای نفسانی ِدوزخین- فردوسین ِآدمی را در لت ِمیانه که همانا تصویریست از خوشیهای زمینی، هم آورده!}
در مقابل، Elend هم در سهگانهی سترگ ِخود، Officium Tenebrarum ، دیسهای از دوزخ را به ساحت ِپُرپرخاش ِموسیقیاش برمیکشد: Officium Tenebrarum، موسیقی ِنگارینی از دوزخ است که در آن با تأکید بر پرخاش (Violence)، منطق ِروایی ِمعمول در موسیقیهای تصویری تارونگردانی شده، و امکان ِبهینهگی ِتصویرگری ِ فرا-دیدمانی پیش آورده شده است. در این موسیقی، "نگریستن به ایماژهای موسیقیایی" چنان اندیشهانگیز و دلافزاست که نمونهی دوزخ (یعنی تنها یکی از لتهای تریپتیک ِبوش)، خود بهتنهایی توانمندی طرحانداختن ِیک سهگانه را پیدا کرده است. سهگانهای که ما را تا واپسین دم، خویشخواسته، همباش ِوفادار ِسختهگی ِخود نگاه میدارد.
در مناجات ِمسیحی، ، Officium Tenebrarum نام ِبخشی از موسیقی عشای ربانیست که در روزهای چهارشنبه، پنجشنبه و آدینهی هفتهی مقدس{هفتهای پیش از هفتهی عید پاک}، در پیشواز یکشنبهی پاک (Easter day)، گزارده میشود. متون ِمویهنامهواری که در این مراسم سروده میشوند، برگرفته از مزامیریست از عهد ِجدید که ویرانی اورشلیم را وصف میکنند. این متون از سدهی هشتم در مناجات کلیسای کاتولیک بارها بهکار رفتند، و در موسیقی ِعشای ربانی در فرانسهی سدهی هفدهم، زیرِعنوان ِLeçons de Ténčbres، {گفتارها یا درسهایی از تاریکی)، مشهور شدند. Leçons de Ténčbres را، که گاهی با نام ِسادهی Ténčbres خوانده میشد، میتوان ژانری مستقل در موسیقی باروک ِفرانسه به شمار آورد.
Offices des Ténčbres، یعنی آیین ِتاریکی. مراسم، با خاموشکردن تمام ِچراغها و نیستگرداندن ِکورترین ِبارقه آغاز میشود. پانزده شمع که در قرارگیری خاصشان مثلثی ساختهاند، روشن میشوند و همسرایان در این شمعآرایی، به دکلمهی مزامیر میپردازند؛ با بهپایان رساندن ِهر مزمور، یکی از شمعها خاموش میشود. دوازده شمع، بهنشان ِمرگ دوازده مبشرِخاص ِمسیح و دوشمع ِپایانی به نشان ِمرگ دو حواری ِعهدشکن که او را وانهاده، آزردند، یکبهیک، خاموش میشوند. تنها یک شمع ِروشن، پنهان در محراب ِکلیسا،که تا پایان، یگانهروشنای مراسم است، باقی میماند. با خاموشکردن شمع ِچهاردهم، ایست ِسرایش و سکوت ِکشیش با فریاد و فغانهای شوریدهی گردآمدگان - به نشانهی آشفتهگی و سرگشتهگی پس از مرگ ِمسیح- پاسخ داده میشود. سرانجام، شمع ِپانزدهم، بهسوی دستهی همسرایان که پس از خواندن ِچهاردهمین مزمور در تاریکی فرورفتهاند، فرابُرده میشود. این شمع، نماد تنهایی مسیح، بودباش ِرستاخیز و حضور ناجیست.
در مراسم ِElendای، این خوشآمد، خوشآمد ِنور و رستاخیز و فرجام ِنیکآیند ِسرگشتهگی، کژتاب شده، واپسین روشنا نیز خاموش میشود و همهچیز بهناگاه در تاریکی ِتام، در آمد ِمسیحاشیطان (Christ Lucifer)، در مرگ فرومیرود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر