۱۳۸۶ دی ۱۴, جمعه



Primordial

Song of the Tomb



آهنگ ِگور


از شمال‌گان به جنوب‌سو

از خاور تا به باختر

تنها گور است که دیده به راه‌ام می‌کشد


بدان‌جا دیده‌‌ام که برادران برفتاده‌

و خیشان در بند بودند


حال، زخمین اما برپا

بر بی‌خداخاک ِسرد،

گورآهنگ می‌سرایم

از خدایانی که چشم بر من دارند

وه! به نام‌ات جامی برکشم...


خورشاد که برآید

بر مرگ‌مان می‌ریزد

و حتم ِمرگ می‌درخشد


غروب ِاعصار است

انسانی نمی‌ماند


گورآهنگی می‌سرایم

از سرداخاک ِبی‌خدا

با نوایی پاک

به زهدانی زهرین

هلایی بر سایه‌گان دارم

بر اسطوره‌مردان ِگراشیده بر سنگ

که چامه‌شان را دیگر گوشی زیب نیست

زنان ِسرزمین ِلوت

من می‌گویم

هنگامه آن ِشماست...



برای شافع






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر