(یا: شار و حیوان
/ خمش به سه نقطه که دایره شوند و ر که خودِ "خفته" ی بی آن خمش
باشد)
{ترجمهای به معلمیِ علف}
Jackson.C Frank - Milk & honey
زر بر سیم
پاییز است؛
و آسمانهاشان چه تُرد اند و شکیب...
آری ونه، پاسخ که باشند،
بر چشمانِ محبوبِ حقم نگاشته
پاییز میرود، زمستان میآید
گذر کنم من پس...
ترکِ او، یافتِ دیگری،
آخِر، نغمهی حقِ دلمام را بخوانم
گِرد، گَلاگشت
دایرهی سوخته
فصلها تمامشان، بی چهار...
پاییز که بیایید، و بعد زمستان
بهار که بیاید، رها میچرخد و فراموشی...
زر و سیم،
سوختند پاییزم را؛
چه زود محو میشوند و میمیرند
و بعد، هیچ کس آن جا نیست؛
شیر و عسل
آنجا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر