۱۳۹۳ مرداد ۲, پنجشنبه

پُشتک

 ترجمه‌ای از Somersault  - از I got you on tape







و هرگز لب نزده‌ام به الکل
 و هرگز نشئه نشده‌ام
     غروبِ یک سده غافل‌گیرم کرد؛
و آن چه به گمان‌ام خطربار می‌آمد
بر آستانه‌ی یک لب‌خند،
به چیزی نمی‌ماند دیگر
     جز به هوی و های

و هیچ چیز نیست
یا هیچ کس، که به آن شگرفی باشد
و نوری که بر تو می‌درخشد هم از این می‌گوید؛
وقتی بیدار می‌شوم،
پشتک می‌زنم
برای آن‌هایی که دلِ گفتنِ نام‌م را نداشته‌اند

کم‌رو و مرموز ام،
وقت‌های خداحافظی
وقت‌های جدایی از آن‌هایی که در زنده‌گی-م محبوب‌شان داشته‌ام
وقتی زمان معجزه‌بار می‌شود،
وقتی دست می‌کشم از افکارِ مضاعف 
وقتی در بوته‌ها می‌خوابم، آن‌جا کنارِ گنج‌ها

با دیوی
که خانه دارد در واژه‌هایی که می‌گویی با من
آن وقت‌ که دیگر چیزی نمانده و در آخرِ کار ایم،
در آسمان‌ها، مخفیانه می‌خندید بر من
و خنده‌ت بارها و بارها طنین می‌گیرد آن‌جا 

و هیچ چیز نیست
یا هیچ کس، که به آن شگرفی باشد
و نوری که بر تو می‌درخشد هم از این می‌گوید؛
وقتی بیدار می‌شوم،
پشتک می‌زنم
برای آن‌هایی که دلِ گفتنِ نام‌م را نداشته‌اند



برای س، ی، و ز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر