۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۵, جمعه

خونِ بانو‌ی‌ من


ترجمه‌ای از The Blood of My Lady II، از Solanaceae






دیده‌ام خونِ بانوی‌ام را
بر صخره‌های خزه‌گیرِ سبز که تا به دریا می‌روند
در چال‌آب‌های کوچکی که خون و شن یکی می‌شوند
و او به خانه می‌آید، سو به من...

دیده‌ام خونِ بانوی‌ام را
در آب‌چه‌ها جابه‌جا در عمقِ جنگل
در ردِ سم‌ها که زمین و خون یکی می‌شوند
و او به خانه می‌آید، سو به من

او همه جا هست و هیچ‌جا...

دیده‌ام خونِ بانوی‌ام را
که می‌ریزد در مهی شنگ در تفسِ روز
می‌نشیند بر برگ‌های درختِ سوگوار
و او به خانه می‌آید، سو به من

او همه جا هست و هیچ‌جا...

دیده‌ام خونِ بانوی‌ام را
بی‌زمان و یخ‌زده زیرِ هسیرِ برکه
در بهار که آب و خون یکی باشند
و او به خانه می‌آید، سو به من

که همه جا هست و هیچ‌جا...


۲ نظر: