ستارهها را نگاه کن
همه میسوزند
سوخته اند همه
و غبار ایم ما
غبار
در مکانِ بیزمان
و عشق شعلهای ست
نابودگرِ شبپرهها
ما غبار ایم
آری، غبار ایم ما
در زمان و مکان
به خورشید نگاه کن
خواهد افتاد
خواهی گریخت؟
آه مگر نمیدانی؟
سرگشته ایم ما
در رنجِ بیپایان
سلام،عناصر سازنده بازنمایی" در مکانِ بیزمان" چی هستن؟ این ترکیب منشعب از مکانه یا زمان؟ معنای این دوانگاری توی این ترکیب مرکب چیه؟
پاسخحذفدرود
حذفبهش فکر نکرده بودم، صادقانه بخوام بگم به نظرم محضِ وزن اینجور اورده. اما خب اگه بخوایم بهش فکر کنیم و از خودمون دلیل بتراشیم، واسه اولویتدادن به مکان/فضا توو این عبارت به چند موردِ نیمبند و گذرا میشه رسید؛ مثلاً این که توو خودِ شعر، موقعیتهای وضعیِ تعیینکننده عمدتاً مکانی اند: نگاه کردن، مادیتِ "غبار"، سوختنِ شبپرهها در شعلهی عشق، گریختن... مهمتر از این با نشوندنِ طبیعتِ ما (= غبار) در"مکانِ بیزمان"، حسِ عطالت و بطالتِ هستی را عمیقتر نشون داده، شاید چون جایگیریِ امرِ جزییِ بریده از کلیت توو تهیگیِ محض (void)، در قالبِ یه وضعیتِ مکانی بیواسطهتر درک میشه (دوکسای درکِ تناهی در مکانمندی).. با این همه در عینِ حال میشه اشارههایی در موردِ تقدمِ زمان هم پیدا کرد: شبپره، سرگشتهگی در رنجِ بیپایان، شب و روز... به نگاهِ من، این تقدمِ هستیشناختی بیشتر به درونمایهی شعر ربط داره، تا به وضعیتهای حسی و شهودیش.
سپاس
حذفراستش من از زاویه نقد "توهمی" که باید فرونشانده بشه براتون نوشتم.اگه قرار باشه برحسب بیش یا کم فکر کنیم،پیشاپیش تفاوت دو نظم (مکان و زمان) رو نادیده گرفته ایم.منظور من این بود که کل شعر یک مسئله "کاذبه". دیدن تفاوت های شدت در جایی که تفاوت هستی شناختی وجود دارن خطاست.مسائل کاذب توهمات اجتناب ناپذیری رو به وجود می یارن: توهمی که ما رو با خودش می بره یا ما در آن غرق می شیم . "مکانِ بیزمان" یک مرکبه و مرکب باید بتونه بر طبق مقصل بندی "امر واقعی" تقسیم بشه . این مرکب زمان رو به نوعی بازنمایی ملهم از مکان وارد می کنه که دیگه نمی دونیم به چه نحوی میشه این دو نظم ماهیتا متفاوت سازنده مرکب مزبور رو از هم تشخیص بدیم.فقط این راه حل باقی می مونه که می تونیم این ترکیب رو با اصلی در تقابل قرار بدیم که "غیرزمانی" و "غیرمکانی" فرض می شن. پس "مکانِ بیزمان" عطف به اصل بالا،زوال هایی بیشتر نیستن.خلاصه مجبور می شیم ترکیب رو با واحدی اندازه بگیریم که خودش ناخالصه یعنی واحدمون یه جور ترکیب پیشاپیش ساخته شده ست.اگر "مکانِ بیزمان" امری واقعی رو بازنمایی می کنه که پاسخ شما بر مبنای اون امر واقعی نوشته شده، باید بتونه به سمت شروط این تجربه حرکت کنه که نمی تونه.
عجب!
حذفچطور مگه؟ چرند بود؟ راستش یه مدته افتادم توی خط فهم ماهیت و چیستی زمان و مکان.
پاسخحذفارادت
و اینکه مختصات مفاهیم زمان و مکان توی نوشته ها مدام پیچ و تاب می خوره.در راستای خاصی حرکت نمی کنه. من خودم نمی دونم مختصات مفاهیم زمان و مکان کانتی یا هوسرلی به درد دوران ما می خوره یا نه؟ چون جهان به چیز دیگه ای بدل شده. اگه حوصله داشتین راجع زمان و مکان در این دوران بنویسین.
پاسخحذفاگه بعد از فرستادن کامنت "انتخابی دارم" ممنون می شم کامنت های قصه بافانه من رو حذف کنین.قطعیت پاسخ "عجب!" شما،خودم و نوشته براستی احتمالی رو ناجور کِش آورده
پاسخحذفمی دونین که توو کامنتها مدیریتی اعمال نمی کنم؛ به همین خاطر به صورتِ ناشناس می تونین بیاین و بنویسین؛ پاک کردنِ کامنت هم به نوعی اعمالِ مدیریت حساب می شه. راهش اینه که از طریقِ اکانت کامنت بدیم که بتونیم خودمون پاکش کنیم در صورتِ لزوم.
حذفنگران نباشین، به قولِ شاعر: غبار ایم ما همه!
باشه،سپاس.ساعت ها درباره"مکانِ بیزمان" و جهل خودم فکر کردم و به نتیجه ی خاصی نرسیدم. "مکانِ بیزمان"، برای سوژه عملی -و نه سوبژکتیویته نظری- امکان ناپذیره و بی معنا.مکان و زمان نمی تونن نظم های "تقابلی" باشن در قبال یکدیگه.مکان فرمی از بیرونی بودن نیست که زمان رو متوقف یا دگرگون کنه.
حذف