از پسِ یک نجوا، آه میکشم
تاژنمای آوازِ کهن را
و در دلِ رامشگر، سو میزند،
عشقِ پریدهرنگ، طلوعِ آینده!
و جان و سینهام شوریده
هیچ اند دیگر، جز چشمانی دوبار
به این روزِ مات، کجا به ترنگ است
آریا، آوخ! آریای هر چنگ؟
آه، مردن از این متروکهمرگ
که چه میگذرند – عشقِ عزیز میترساندت –
آونگِ ساعاتِ پیر و جوان
آه، مردن از این آونگ
Verlaine drinking absinthe in the Café François 1er in 1892, photographed by Paul Marsan Dornac |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر