۱۳۹۵ فروردین ۹, دوشنبه

زایشِ تراژدی


برگردانی از Tragedy'sBirth از Primordial






هاتفِ افلیج آه می‌کشد با خش‌خشِ سینه‌اش
با دست‌های سیاه‌اش مثالِ نقشه‌هایی از سرزمین‌های بی‌خدا
با پوست‌‌ِ تیماج‌اش سوخته از آفتاب،
این جهان نه آنِ او ست،
نه آنِ من و تو

خدایان که جوان بودند، رنجِ بار کم‌تر بود
نه حزن بود و نه هراس
که بر عصرِ ما سایه ریخت؟
که جوان‌ها را فلج کرد و چشمان‌شان را کور؟

ساعت‌ها را می‌شمارد، روزها را، سال‌های نکبت را
تا زمانی که فرزندان به خورشید خیره شوند
و کوه‌ها به دریاها فروریزند
و تمدن‌های‌مان غبارِ هوا شوند

تا زمانی که همه نابود شوند

پس بخواب ای شب‌زنده‌دار، تا وقتی که اجرامِ سماوی
سی‌هزار‌سال بگردند
هاتفِ افلیج آه می‌کشد با خش‌خشِ سینه‌اش،
این جهان نه آنِ او ست
نه آنِ من و تو...


برای شافع

۱ نظر: