۱۳۹۵ شهریور ۱۳, شنبه

ارواحِ مرده‌گان

برگردانی از Spirits of the Dead از Edgar Allan Poe

جان‌ات تنها می‌یابد خود را
به گرماگرمِ افکارِ تاریکِ این گورسنگِ خاکستری
احدی از جماعت نیست که کنج‌کاوی کند
در وقتِ جادوبازی‌های تو.

خاموش باش در آن خلوت،
    که عزلت نیست که آنک
ارواحِ مرده‌گانی که در زنده‌گی
   به پیشِ تو می‌ایستادند، دوباره
در مرگ گردِ تو می‌گردند و خواست‌‌شان
چیره بر تو: آرام بگیر.

شب گرچه روشن عبس می‌کند
و ستاره‌ها دیگر به زیر نمی‌نگرند
از اورنگ‌شان در آسمان،
با نورشان که هم‌چون امید به میرایان می‌بخشیدند
جغه‌های سرخ اند حال، بی‌از نور،
که در خسته‌گی‌ات
به سوختار می‌مانند، به تبی
که تاهمیشه با تو می‌ماند.

اینک اندیشه‌هایی که روا نیست بتارانی،
اینک انگاره‌های محوناپذیر؛
گذر نمی‌برند از روحِ تو
دیگر آن چنان که شبنم از علف می‌گذرد

نسیم نفخه‌ی خدا آرام است
و مِه بر فرازِ تپه،
سایه‌‌وش سایه‌‌وش اما سرکش و راست،
نمادی ست و نشانی
چه‌گونه می‌ماند بر درخت‌ها،
رازی از رازها! 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر