۱۳۹۵ دی ۱۵, چهارشنبه

سلول‌های آسیمه


برگردانی از Troubled Cells از SubRosa







آن‌جا، پشتِ نرده
کودکی هست که ما همه از او می‌ترسیم
آرام‌مان را خوار می‌دارد، آسودن‌مان را
خاری ست در پهلومان
کِی خواهد مرد؟

- حالا، هر راهی هم که می‌روم، هر چه دور هم که باشد
مرا باز به این‌جا می‌برد، این‌جا نشان‌خورده به لب‌خند-ات
و هر رویای بیداری، هر ساعتِ باطل
مشحونِ مرضی ست گریزناپذیر -

موسیقیِ خوش در گرامافون داری
و آتشی در شومینه ُ بازو به کمرِ بانو
و این‌ها می‌‌نوازند اشک‌های تمساح‌ِ تو را 
وقتی که به کودک زیرِ پله‌های سردابه فکر می‌کنی:
کِی نیست خواهد شد؟

- که اگر راهی برای تو نباشد، برای من هم راهی نیست
نمی‌پذیرم این بوستان‌های خجیر را، وامی‌زنم این کرسیِ جاه‌آفرین را
که اگر راهی برای تو نباشد، برای من هم نیست
به این درفش‌های طلایی نیازی‌م نیست، به این آغوشِ واهی 

حالا، هر راهی که می‌روم، هر چه دور هم که باشد
مرا باز به این‌جا می‌گرداند، که این‌جا محکومِ لب‌خندِ تو ست
چیزها همه آگنده اند از مرضی که نمی‌توانم گریخت
که این سلول‌های آسیمه تنِ درست نمی‌آورند

هیچ خیرِ برتری نیست اگر که منکوب باشی تو 
هیچ خیرِ برتری نیست.
پردیس دغا ست اگر که به مدخل‌اش باید به چوبه بسوزانیم‌ات
پردیس دغایی بیش نیست اگر کنار-ام نباشی -


۲ نظر: