۱۳۹۶ خرداد ۲۱, یکشنبه

نامِ من کارناوال



برگردانی از My Name is Carnival از Jackson C. Frank






صورت‌ات را دیده‌ام به هر جایی که خواهم رفت
کلمه‌هات را می‌خوانم مثلِ آن پرنده‌های سیاهِ همیشه‌گرسنه‌ای که به وقتِ هر بذرافشانی می‌خوانند
برخیز و بیُفت، بچرخ و بخوان، و نامِ من کارنیوال است

آهنگِ غم‌گینِ آوازخوان درشب، فریادی از نور را می‌سراید
و آواهایی که می‌شنویی پدید می‌شوند و ناپدید در جنگل
کوتوله‌ و دیلاق گرمِ توپ‌بازی اند، و نامِ من کارنیوال است

بافه‌های اشک‌ِ زرد از بیم‌های سیاه در مرغزار می‌ریزند
و هاله‌‌های سفیدشان می‌چرخد و می‌چرخد با خشمی که تُرد ست ُ به اندوه می‌گراید
ای شاهِ همه، ندای‌ام را بشنو، نام‌ام را بشنو -  کارناوال

این جا قانون ندارد، جز این چنگک که همین‌جور آویزان است
و لب‌خندهای نقاشی‌شده و تغییرِ اطوار به بی‌کینه‌گی
کوچک‌ها هم می‌توانند توپ را بدزدند،
تا صورتِ کارناوال را لمس کنند

زنِ چاق اخم می‌کند به دلقک‌های ترسان که جیغ می‌کشند
سایه می‌افتد و منتظر می‌شود بیرونِ دروازه‌های آهنی‌ات با آرزویی برآورده
رنگ‌ها می‌افتند، توپ را بینداز، کارناوال را بازی کن

بی فکرِ قدر و اندازه، میآیی تا خطر را مسحور کنی
این جهان که فرومی‌ریزد، دل ندارد آن‌ وقت‌ها که زنده‌گی غریب است
چرخ بزن‌ و بخوان، همه رویاهای خراشیده، به نامِ من کارناوال

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر