۱۳۹۶ تیر ۱۹, دوشنبه

اگزویا


برگردانی از Exuvia  از The Ruins of Beverast






مباد که جنگل‌های زمین من را بترسانند
اما آه، مادر گایا، این نور چیست؟
مادر گایا، این اوهام چیست خون‌ام به جوش می‌آید!

از میانِ این هُرمِ عفن
بر این خاکِ قدیم خیزخیز می‌روم
یادآوردها چه شفاف اند این‌جا 
بگذار در این گرَستی بسرایم...
این‌جا تا به‌ ابد خواهم آسود.

گایا چنین می‌گوید:

"... و چه می‌شد اگر می‌گفتم‌ات
که ما این‌جا بر روشن‌گاهی بوده‌ایم
و درختانِ سهم‌ناک بر فرازمان
درخت‌هایی نه از آفرینه‌های‌ام
و آن پرتوهای زرین که از آف‌تاب نیستند
و حال پوسته‌های مرگ‌آمیزِ تو در گدازه تقلا می‌کنند
چه می‌شود اگر بگویم... چشم‌های‌ات مات خواهند شد؟"



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر