حرکتِ آن ولگردها را حس میکنم،
و تنها مینشینم،
رقصِ این شمع را میبینم، پیه در ظرفاش جمع میشود.
در زمانِ خدمت، در وقتِ وقف، کتابها به شوق جان میدهند،
برای تجلی دعا بخوان، برای عزمِ ازدسترفته،
برای آن رخبام.
ملامحِ چهرهام را حس میکنم، انگار که آنِ تو
باشند.
مخلوقات را در قفس پنهان میکنیم، بندها را میگشاییم
و میمانیم.
در زمانِ خدمت، در وقتِ وقف، عزم را ببین، شکرینه را.
برای تجلی دعا بخوان، برای عطالتی پرتبوتاب.
حالا که سوسوهای شعله تمام شده، من ناظرِ شوکت ام
که در تاریکی پیچوتاب میخورد.
در کلیساست؟
پاسخحذفبا توجه به عنوان، بله.
پاسخحذف