۱۳۸۱ دی ۳۰, دوشنبه


وقتی کودک باید از شیر گرفته شود، مادر خوراکی مغذی تر آماده می کند تا کودک نمی رد. خوشا به حال کسی که خوراکی مغذی تری آماده داشته باشد!
س.کیرکگور- ترس و لرز- ت:ع.رشیدیان- ص:39

2. امید به محال(Absurd) همچون فرجامین-گام ایمان!
گام دومین پس از "ترک بیکرانگی"، ایمان به محال است. با امید به "محال" ایمان کامل می شود. ابراهیم، اسماعیل را با خواستی بزرگ برای قربانی آماده کرد، چون به محال ایمان داشت، به اینکه او قربانی نخواهد شد. این دومین گاه، آن چیزی است که ایمان را ایمان می کند...آن چه که عشق کیرکگور به رگینا را کامل کرد؛ او رگینا را ترک کرد همراه با این امید به محال که به او در جایی(؟!) خواهد رسید؛ وصالی جاودانه...
{توضیح گام دوم (ایمان به محال) به جهتِ جنبه ی آزمونگی این گام به گونه ای موجز ممکن نیست؛ کیرکگور ایمان به محال را با ذکر چند تمثیل آورده. به هرروی، گام دومین ایمان گامی است که برای سپَردن ایمان می خواهد: دایره ی ایمان!...}

کیرکگور با پیش کشیدن چنین دیدگاهی از ایمان، ایمان را بسی فراتر از درک "همگانه" می برد؛ آن چیزی که تنها برای اندک-شمار ممکن است؛ اندکانی که توانند از زندگی دیگرگونه در این ایمان کیفور شوند. همیشه عاشقان! کیرکگور با ترک رگینا برای همیشه عشق به رگینا را به چنگ آورد!



ایمان در چنین جایگاهی آن چیزی است که ما در پی آنیم؛ آن چه که کمتر می شناسندش ( چرا که ایمانی است بر ضد تمامی ارزش های آن-جهانی و فرودینِ انبوهه). آنچه که به سبب دشواریِِ بیانش، پیامبری نداشته! آنچه که دارنده اش را بزرگ می کند. آنچه در آن "عالِم" نتوان شد و بنابراین آنچه "متن مقدس" ندارد! ایمانی که نمازش ژکیدن و فرگاهش چکادِ تنهایی ژکان است.
مؤمن در چنین جایگاهی (مؤمن راستین)، کسی است که در این روزگار دوستی جز ژکان نمی تواند داشت. ژکان همیشه او را ارز می نهد، چراکه او را دارنده ی بزرگترین داشتِ آدمی می بیند: ایمان؛ او را چون خویش، سرسخت و پایدار در پاسداشتِ داشته اش می داند؛ او را چون خویش دربرابر ارزش انبوهگی دوران (بی-ایمانی مدرکی برای دانایی!) می بیند. مؤمنِ راستین بر بی-ایمانان تلخ-خند می زند (و چه بسا بر ژکانان؛ چراکه فرگاهِ ژکان بر بلنداست و بسی دور از دیدِ "هر-کس") و ژکان نیز چون همیشه تلخ-خندانان را همراه است! چه بسا با این همراهی ژکیدنشان آموزد!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر