My translation of a lyric form Tool: Reflection
My new-year gift for dear pot-companions!
" مکاشفه"
کاوانه، به پایان نزدیک شده ام، فرود
میان مغاک تن-آسایی
شکست-خورده، همه را واگذاردم
و فروتر شدم
چه بسا آسایش را اینجا بیابم
صلح را ، اینجا: درون "پوچی"...
افسوسا
فرا می خواندم...
در تاره-ترین گاه هایم، گاه جنینگی، گاه گریان
ماه با من از رازی سخن گفت: از "اطمینان"!
این منم، چنین فربه و روشن
فروزنده ام، نه از خویش،
که هزاران اندیشه ی فروزان از فرازم گذرکرد
...سرچشمه اش بی-پایان، فراز را می فروزد
اوست: زنده-گردان "ناامیدی"
بی او، ما میرانیم، پریشان گردانیم
سر را فراخته ام، اِستاده، بی-تردید...
نخواهم در چنین فرودین-جای، "خودشیفتگی" پَرورم!
پس "خویشتن"ام باید کشت، پیش از دیرگاه
نور را نماز بردم تا برونم کِشد
پیش از فروفسردگی ام...
پس "خویشتن"ات کُش پیش از دیرگاه
برآ از این دون-جای: از چنین نفی و کور-جای ،از چنین دژآگاه
بازخواهی یافت که ماییم، همه یکه-روان
توانا بر هرآنچه به پندار آید، ماییم توانمند هر "امکان"ایم
لِه تا نور لمست کند
تا "واژه" به درآید
تا همه گذر کنند
و امید و خِردمان را برکشانند
پیش از فروفسردگی مان ...
Addendum:
The words which have been embossed, have Philosophical-Psychological meanings…
& this weak translation would be strengthened if these meaning could be taken by poor reader!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر