۱۳۸۲ اردیبهشت ۸, دوشنبه

Ticks & Leeches, Reflection and the here is "The Patient".

ژَکفَری ( شکیبایی)

ناله ای از خسته-جانی ام برآمد
بیمناک ، هراسان
آزمونی است این؟ آری چنین باید اش بود
وگرنه توان رفتن ام نمی بود
شکیبایی، سپوزم. زندگانی می خُشکم.
این مجنون، این خون-آشام افلیج، چه کهنه می آشامد!

این منم، همچنان استاده،اینجا
خون دهم، ایمان پاسم
همچنان استاده

بشکیب
شکیبیدن ام باید
بشکیب

اگر دروگریِ پاداش ام نبود
گر آغوش دوست، انتظار-گرَم نمی بود
این خسته-راهِ برگزیده
را دیری پیش، سپَرده بودم
شکیبیدن ام باید

اگر شوقِ درمان نبود
گر این شکسته-گزنده را امید بهبود نمی بود
این خسته-راهِ برگزیده
را دیری پیش، سپَرده بودم

همچنان می کاشم... آواخ... ای کاش

بشکیب
بر خویشتن یادآورم...باید خویش را بر این {ژکفری} یاد آورم...

اگر دروگریِ پاداش ام نبود
گر آغوش دوست، انتظارگرم نمی بود
این خسته-راهِ برگزیده
را دیری پیش، سپَرده بودم
... همچنان می کاشم... می کاشم...ای کاش

شکیبیدن ام باید...




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر