۱۳۸۲ اردیبهشت ۲۶, جمعه


می گویند حجاب بگیرید! (نهاده هایی بر ضد امری واجب)

= چرا؟ چون مردان، جانورانی اند که توان چشم-پایی را ندارند.
این که "دیدارِ پوست" تا چه اندازه می بایست برای یک بنی آدم، برای یک نره-خر تازگی داشته باشد، تا چه اندازه می بایست انگیزنده باشد تا پوست را برای جلوگیری از ریزش آب دهان او بپوشانند، خبر از منفی-بودگی "پوست" نمی دهد؛ خبر از پلشتی جانور نر دارد، از ضعف دستگاه عصبی اش...

- در آیین های باحجاب این که مرد موجودی خودنادار است پیش فرض گرفته می شود، این که شهوت اش لگام نانزدنی است؛ این که زیبایی زن، زیبایی شهوانی است؛این پیش-انگاریده شده که زن می باید بر این گناه که مرد در سرشت شهوانی است، خود را بپوشاند و کک اش هم نگزد! در این آیین ها باژگونه ی آنچه در خیال دارند ( این که با حجاب به زن حرمت می دهند!)، زن را تا حد یک کام-ابزار فرو می کاهند: زن در این آیین ها تاوان-دهِ گناهِ ناکرده ی مرد است... چه آشوبه ای! چه زیبا!!!

- معلم شهید – آن بزرگمرد مزخرف – در کتاب قوی و پرت خود بر آن بوده تا قضیه ی حجاب را توجیه عقلانی کند! تبارک الله ایا استاذ! البته از استادی که کتاب "شناخت" را نوشته چیزی بیش از این چشم نمی توان داشت... او بسیار خوش-خط بود!

- روزی گلی به خاری گفت: پاینده باشی که بی تو پایاب نگاهداشت زیبایی ام نمی بود. خار در پاسخ گفت: آری، اما بدا که کودکان، این داوران بی ریا، تنها زمختی و تیز-خلقی ام را می بینند. (برای ظریف-بینان)

- شاید که در خیال-پردازی های یک جوان لوطی و باغیرت ایرانی، چادر گل قرمزی رمانتیک به نظر آید! اما در نظر ما گل های ریز روی چادر از خوبی کود خبر می آورند! از مخ سرگین-وار معشوق اش!

- چه چیز می بایست بر جانور انسان آموزش داده شود؟ روی-پوشی؟ پنهان کردن پوست ؟ حجاب؟ خیر! آن چه که باید بر آدم وحشی درس داد متانت است. و در اینجاست که آموزشِ اخلاق، جنسیت نمی شناسد. نر و ماده هردو می باید ترکه ی این آموزش را بخورند...

- حجاب: ناسزایی بر وجود نرینگی و مادینگی است. در این ساحت، مادینه تنها کالایی است، زیبایی اش مطبوع است و بی-روح!؛ و نرینگی نیز الیته شهوتِ این مطبوعیت است، مصرف کننده ی کامگرای کالاست ...

- "زیر چادر چه خبرها که نیست!" روزی پسری در گاهِ بیگاری اش چنین پندارید!... در جوانی او سوداگر دخترانِ خیابانی شد...

Hark- ! آیا خدایتان جنس لطیف را تنها برای خویشان (نه! ببخشید! برای محارم)تان زیبا آفریده!؟ آیا زیبایی در آیین شما دُری در خانه ی پدری و پارگینی بد بو در برون-خانگی هاست؟! خهی...

- آیا باحجاب ، در بهشت نیز حجاب می گیرد؟ اینجا دو امر پیش می آید: یا در بهشت جانوران نر آب دهان ندارند؛ بزاق شان نمی تراواند؛ و یا نه! یعنی باحجابی در این جهان برای آزادی-از-حجاب در سرای باقی است! بهشتیان چادری / بهشتیان شهوی!!!

- نه! لازم نیست بر زیبایی ها، بر طبیعت سیاهی بیافکنید!
آری! کافی است که تنها کمی آن مخِ مزخرفتان را باحجاب کنید! حجابِ اندیشه {---> متانت}

- چون همیشه پس از کامگیری از بانوی درون، در آغوش اش آرمیده بودم که گفت: برهنه در آغوش ات می آهم و با هر آه ام تو را اندیشه ای است که برهنگی ام را در نظرت زیباتر می کند...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر