۱۳۸۲ خرداد ۱۵, پنجشنبه

پیشانی : {برای A.P ها و Alma ها}/ پیش-نوشتی بر " گامی در بیانِ نوشته ی ناب "

این نوشته را که پیش-نوشتی است بر نوشته ی "گامی در بیانِ نوشته ی ناب "، به آن کسانی پیشکش می کنم که نوشتن را نه امری به صرف، دماغ-پرور و توریستی که امری سپنت و راستگار وجدی می دانند. بدبختانه در روزگار ما و در جغرافیای بیمار ما، نوشتن به امری ساده و همه-بلد بدل شده؛ همه می نویسند و چونان که شاعران جوانِ ما که در خیال، شاعرانِ نوِ شعرِ نو اند و هیچ ازشعرِ نیما و سختیِ فهمیدن اش نمی دانند (و البته خوش پرت-و-پلا می سرایند)، نویسندگان جوان ما نیز با هرزه-نویسی و پاشاندن واژگان مبتذلی که در گنجینه ی گرانبهای گفتار پارسی(؟!) ِ امروزه مان وارد شده، در پندار خویش بسا راست می نویسند! بر ماست که باوجود بی تجربگی همیشگی مان، با سخت نوشتن (= راست نوشتنی که خواننده ی خاصه را برمی گزیند)، کژی و یاوگیِ هرزه-نویسی تازه-نویسندگان را بنماییم. البته نوشته ای که در اینجا در نظر است نه نوشته به زبانِ علمی، اداری و روزنامه ای که نظام و سامان-مندی خاصِ خویش را می طلبد، که زبانی است که از کنهِ کنامِ جان برآمده و تنها بر جانِ خواننده نیز می نشیند. به جان نیز همان گونه که بارها گفته ام "خاص-بودگی و یکتایی" اش منش می بخشد؛ همگانگی و همه-داری همان چیزی است که جان را به بی-معنایی می کشاند... این سان نوشته ی جان-گیر و جان-پسند می باید یکه-گی اش را پاس دارد. امروز ذوق و طبعِ خوانندگان عزیز نزار و آسان-پسند گشته و روزنامه-خوان. از درآویختن با نوشته ای که غریب است و تنها آن دم که از پسِ زورمندیِ غریبانه اش درآمدیم، رخِ قریب اش را هویدا می کند، دوری می کنند (شاید برای این درآویختن ها و کشتی گرفتن ها زمان ندارند!). آن چه در بازارِ نوشتارگانِ امروز خریدار دارد، نوشته ای است پر از اصطلاح های عامیانه، جمله های دُم-بریده و توضیح-گر برای ذهن کاهلِ انسانکِ کارگر؛ نوشته ای که یر آن است تا از درونِ نویسنده خبر آورد اما با بی-بهرگی از مجاز و استعاره و نماد و با درازگویی های توضیحی، به اشکوبه-افکنیِ یک انسانکِ بیمار سومی بدل شده. خوگیری به لذت-بری از این یاوه-نوشته ها بسی سهل است و البته کندن از این خو بسی-سخت. درباره ی آنچه که رازناک، سری و غبارآلود می گویند نیز جای بسی سخن است: بیشتر از آن جهت از رازناکی در اثر هنری بهره می برند تا که در پوسته ی نازکِ معنای اصلی اثر، باد درنهند و سطحی-بودگی اثرشان را ژرف جلوه دهند. در سویه ی دیگر، رازناکیِ یک اثر چه بسا تنها برای ناآشنایان و نادمخوران ا امری رازوار بنماید؛ و برای همراهان و نیوشندگان، چونان قریبی همدم، امری همیشه-آشنا باشد. حال داوری در این مورد که آیا من در کار بادکنک-سازی ام یا نه (رازناکی برای ناآشنایان است) خوش-کاری است بر عهده ی همگنان نقاد ... به هرو، سخن کوتاه آن که یکی از ویژگی های نوشته ی نیک، گزینشگری آن است؛ این که با سبک و خوی خود، خواننده ی خاص خود را برگزیند و این سان خویش و شخصیت ِ خویش (و ازاین راه، شخصیتِ خواننده نیز) را با گزینش سختگیرانه پاس دارد. ازینرو این که نوشته ای به دلیل سختی (هرچند که این سختی را نه به خودِ نوشته که به کاهلی و ناتوانی خواننده نسبت باید داد) پسندِ کسانی (اندک-شمارانی) افتد و باقی آن را خستگی-زا و سخت بدانند خبر از نیکی و نژادگی آن نوشته دارد.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر