درباره ی ادب ِ انبوهگی
{پاره ی نخست}
کم اند آنان که از ادب لذت می برند
- ادبِ انبوهگی را چگونه می بینیم؟ افزاری برای پنهان کردن کمبودهای شخصیت، برای سالم جلوه دادن لایه های تباهیده ی شخصیت (در جنس ابله)؛ برای نمایش و بازارگرمی های نرمینگی، برای درست جلوه دادن آن همه سبک-سری ها و سطحی-نگری ها (در جنس تُرده)، برای پوشاندن دروغزنی با پرده ای بافته از واژگان و حرکات مودبانه، برای زندگی راحت و بی-کشاکش در اجتماع، افزاری برای سوداندیشی ، ابزاری سراسر ریا! بازار ادب-ورزی به گونه ای است که حتی مؤدبان نیز می دانند که ادبی را می ورزند که یکه-کارکرد-اش همانا مؤدبانه بی-ادبی کردن است. ادبی که در آن از اعتماد، نزدیکی راستین و دوستی خبری نیست و سراسر فریبکاری هایی است که در آن فریفتارها (آگاه به فریبکاری یکدیگر) همدیگر را باادب می خوانند و از ادب طرف مقابل کیفور می شوند؛ از اینکه همه از این سالوس آگاه اند و به روی خودشان نمی آورند، لذتی دسته-جمعی می برند؛ لذتی جمعی از یک ساد-و-مازوخیسم پنهان؛ لذتی که برای ما برونیان، خبر از بیماری انبوهگی می دهد، ژنده-لذتی جنده-وار! Atrox
- درادب انبوهگی، پیوند ارتباط به سادگی پیوند احساسکی دو نوجوان در صورتی ترین حالت خامی شان، پیوندی زود-جوش و گذراست. البته شاید "داد-و-ستد عقده" (اگر به ستد دقت کنید!) کمی استوارتر بنماید-اش، که در این حال به آن یک ارتباط جدی بزرگسالانه می گویند. ارتباطی قراردادی و شئ-شده (ادای سهمی به مارکس). اگر از این قرارداد سرپیچی کنی، تجارت احساس تمام می شود. بیچاره! بیشتر قانون بخوان و نمادهای یک ارتباط شایسته را بیاموز تا نبازی! Horrendus
- اخلاق ِ انبوهگی از مهم ترین افزارهایی است که انبوهه با آن خویشتن-پایی اش را دوام می بخشد. تمام ِ نهاده های این اخلاق در حقیقت پاسدارِ کلیت نظام-مند انبوهه اند که بی آنها، بی دروغ زیبا-نمای آنها که زشتیِ "در-انبوهه-بودن" را پنهان می کند، این نظام وامی پاشد و بوی اندرونه ی فژاگین اش به مشام خمار ترین انسانک توده ای نیز خواهد رسید (چنین چیزی رخ نخواهد داد! مصالح همه مرغوب اند!). سخن کوتاه آن که تمام آن رفتارهایی که در سنجش درستی یک فرد با ارزش اند، هنگام سنجش هر خیل-ی بی-ارزش می شوند. درست است! چرا که سنجه ی یک خیلِ خوب، در برابرِ سنجه ی یک فردِ خوب است، برابرنهاد ، و حتی بر ضد-اش { هنگام داوری ِ فرد، دیوانگی چشته ای منفی دارد، در حالی که دیوانگی از شروط بایسته ی هر خیلِ ظفرمندی است!} ... . بوی بدی که از این دستگاه خوبرو برمی خیزد، سبب می شود تا انسان ( نه انسانک) از اخلاقِ انبوهگی لذت نبرد. آری! اشتباه نکنید! همین بوی کم نیز، تیزان را بسنده است. Satis
بسیار-اند کاهلانی که از نا-اخلاق انبوهگی لذت می برند. یا، بهتر است بگوییم: کم اند آنانی که از ادب لذت می برند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر