Translated lyric from Summoning, Song: Unto a Long Glory…
به سوی شکوهی یازان
آنجا، برفراز بوم، سایه ای دراز آرمیده
بال های تاریکی به باختر-سوی برکشیده
برج لرزان، گورِ شهریاران
شگونا-سرنوشت فرامی رسد، مردگان بیدارگشته اند
آری، زمان ِ سوگندشکنان فرا رسیده
بر سنگ Erech* دیگربار خواهند ایستاد
بشنو که شیپور بر تپه ها چه افسون ها که نمی کند
چه کسی فرایشان خواهد خواند؟
چه کسی از غروبِ کبود، آن فراموش-شدگان را بازخواهد خواند؟
ورای ِ شک، ورایِ ِ تارون
امید جان گرفته، امید ِ پایان
فرای مرگ، فرای ترس
فرای فنا، خیزیده
ورای باخت، ورای تارون
فرای مرگ، فرا ی ترس
ورای باخت
به سوی شکوهی یازان {خیزیده}
میراث اش از آن ِ آنان باد که سوگند خورده اند
از شمال خواهد آمد
و از در می گذرد،
تا به جاده ی مردگان راه بَرد
سوگ ِ زیاده نکنید... آن افتاده بزرگ بود
و حال نبرد می خواندمان!
بشنوید صدای آن کُرنا را که بر ماهورها خبری می دهد
آیا کسی هست که از این غروب کبود، فرا خواند {آن فراموش شدگان را}؟
-----
*. Erech : از شهرهای کهن سومر و سپس بابل که کوشکِ نامورِ E-Anna در آن بپا بود؛ و در آن Nana و Ishtar را می پرستیدند.
اینجا منظور از ارخ، سنگ ارخ (دنیای تالکین) هستش
پاسخحذف