*آلنی اوجا می داند:
هرگز هیچ لحظه یی،عظیم تر از آن لحظه که می آید نیست.لحظه های بزرگ می آیند،اما به گذشته نمی روند.هیچ لحظه بزرگی متعلق به گورستان نیست.لحظه ها به ما می رسند،ما را در میان می گیرند،اندکی نزد ما درنگ می کنند،اگر لیاقت بهره گیری شرافتمندانه از آنها را داشته باشیم،طبق قانون طبیعی لحظه های بزرگ،واپس می نشینند—برای مدتها.بُزخو می کنند،تا باز،کِی.لحظه های تنومندِ پر بار و بر،نمی گذرند تا نابود شوند.آنها در ظلمت تفاخر ما—که خود رامالک آن لحظه ها می دانیم—مومیایی نمی شوند،و همچون سکه هایی عتیقه در صندوقی کهنه و بدقفل نمی مانند.آنها عقب گرد می کنند،شتابان،و در انتظار انسان لایق می مانند.
آلنی اوجا می داند:
لحظه های بزرگ،لحظه های شکوهمند،همیشه در آینده ای متصل به حال جای دارند.هرگز لحظه یی بزرگتر از آن که در آستانه در ایستاده،پا به پا می کند تا ورود کند،وجود ندارد،لحظه ای که به سوی ما می آید،به سوی ما،به امید لیاقت ما.و انسان بزرگ کسی است که قدر لحظه های به سوی حال روان را به درستی می داند،و عصاره ی لحظه های پوینده به جانب اکنون را با همت خویش می کشد تا لاجرعه فرو دهد.
لحظه های موثر،به سده های بعد تعلق ندارند،در دوردستهای آینده جاری نیستند،در غبار قرون ِ نیامده ی ناپیدا فرو نرفته اند.لحظه های بزرگ،از دور نمی آیند و به گذشته ی دور نمی روند تا در تاریخ،معطل و بلا تکلیف بمانند.آلنی اوجا می گوید:گوش کن،باور کن،این که سراسیمه به در می کوبد،باد نیست،آن لحظه بزرگ توست،در بگشا!
انسان،تا آن حد تشنه،و آنوقت عزیز من ای کذاب!تو می گویی صدها چشمه جوشان را به گذشته قرستاده ای؟شاید خواب دیده ای،چشمه ها به گذشته نمی روند،و تا گرما زدگان،رودخانه ها نمی گذرند.نه تو از کنار رودخانه می گذری،نه رودخانه از کنار تو.هرلحظه اراده کنی،کمی بالاتر،فقط کمی،یا به موازات تو،رودخانه ایست—در حرکت ،پر شور و غوغا.
آلنی اوجا می داند:
لحظه های عظیم،لحظه های مصرفی نیستند،به پایان رسیدنی نیستند،تاریخی نیستند.لحظه های عظیم،متعلق به رویا نیستند.می آیند،می رسند،تو را حرکت می دهند،تو را در درون خود جای می دهند،و آنگاه تو می مانی و آنچه بدست آورده ای،یا کوتاهی کرده ای و به دست نیاورده ای.
لحظه ی بزرگ،به تماشای تو نمی نشیند،و خود را نیز دفن نمی کند.می گویند«لحظه های سرنوشت».آیا هیچکس را دیده ای که سرنوشتش را در قفای خود نهاده باشد؟
لحظه های بزرگ،دختران جاهلیت نیستند که بتوان زنده به خاکشان سپرد.
آلنی اوجا خوبتر از هرکس اینرا می داند که انسان نمی تواند در گذشته ها به دنبال لحظه های بزرگ زندگی خویش بگردد،لحظه هایی که تباه شده اند ،یا به رفعت ممکن رسیده اند.نمی تواند و نباید بتواند.هیچ لحظه عظیمی از کف نرفته است،هیچ مصیبت بزرگی حادث نشده است،همانگونه که هیچ پیروزی بزرگی بدست نیامده،چراکه مصیبتهای بزرگ—آنسان که پیروزیهای بزرگ—متعلق به لحظه های بزرگند،و لحظه های بزرگ،هنوز و همیشه درپیش روی ما هستند.
*آتش بدون دود- نادر براهیمی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر