۱۳۸۲ مهر ۱۶, چهارشنبه

ک.ف.م

<< آنچه که افراد در آن سهیم می شوند، دیگر فرهنگ یعنی آن مجموعه ی زنده و حضور واقعی گروه نیست(یا هرآنچه نقش نمادین و به وجودآورنده ی مراسم جشن را دارد). فرهنگ در مفهوم خاص این اصطلاح، حتا به معنای دانش هم نیست؛ بلکه مجموعه ی غریبی از نشانه ها، مراجع و خاطرات دوران مدرسه و پیام های متفکرانه ی مُد است که به "فرهنگ توده" معروف است و شاید بتوان آن را "کمترین فرهنگ مشترک" بنامیم؛ همان طور که در ریاضیات از کمترین مخرج مشترک صحبت می کنیم. این، همچنین، به "مجموعه ی استاندارد"ی از کمترین میزان مشترک کالاست که مصرف کننده ی معمولی باید دارا باشد تا شهروند این جامعه ی مصرفی لقب گیرد. همچنین، کمترین فرهنگ مشترک، در واقع مانند کمترین "پاسخ های صحیح" یک فرد معمولی در مسابقه است، که باید وجود د اشته باشد تا فرد بتواند در مقام شهروند فرهنگی امتیاز بدست آورد. >>

ژان بودریار. جامعه ی مصرفی: اسطوره ها و ساختارها. ترجمه ی شیده احمدزاده. ارغنون19


این هم بیان انبوهگی فرهنگ، که در آن توان واکنش، شتاب، ابتکارو زیرکی در مناسبات اجتماعی (منظور همان پدرسوختگی است) و شخشیدن در مرداب مُد و لمیدن بر لجنزار نشانه ها و نمادهای عامه-ساز، می شود فرهنگیدن! "کمترین مخرج مشترک" همان کمینه آدابی است که فرد اجتماعی-شده باید وانمایی اش کند تا بتوان به او نام یک فرد پخته ی عاقلِ آماده ی کارِ خانواده دارِ محجوب را داد. یک خر که خوش ِ خوش، زنگوله ی خرینگی صورتی اش را تکان می دهد و در چمنزار فرهنگی روشنفکران هم-دوره اش می چرد و زندگی فرهنگی را عرعر می زند.
این "کمترین فرهنگ مشترک" ِ بودریار را بگذارید کنار" قانون اعداد بزرگِ" ما. چه بسا که مجالی پیش آمد و اندکی عالِم شدیم و باهم، منطق-نامه ای نوشتیم!!!




۱ نظر:

  1. نمادهای عامه ساز؟ مثل چی تو جامعه ی الان؟
    مگر نماد چطور ساخته میشه که الان عامه ساز شده؟

    پاسخحذف