۱۳۸۲ آبان ۲۸, چهارشنبه

ناقوس دو ضربه می زند،گویی دو طپش یک قلب ،میان آن دو ضربه اما قیامتی است،و سپس در شیپور می دمند و رستخیز آغاز می شود،ناقوس اما اینک بلندتر می زند،شاید هم من بلندتر می شنوم،نمی دانم.








دردی است غیر مردن،کان را دوا نباشد
پس من چگونه گویم،کین درد را دوا کن؟


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر