۱۳۸۲ آبان ۱۲, دوشنبه

متن-آوازی از Mourning Beloveth


به انسان می ماند

آسمان خویش اش را به خرقه ی خاکستری ابرها آراسته،
تا چکاوکان را در آذین این جشن دلزده، به سرایش میرندگی روز وادارد
زنجیرها، می خزند و زخمه های روانِ کبود را می جویند
تا که از ژرفنای جان ام روده های آزمند ترحم را از خصم تاریک اندرون به بیرون کشند

می خوابم،
خواب ام گریزی است ازاین اعماق بی نفس
خواب ام گریزی است از آنجا که در جستجوی بیخوابی ام تباه شده،
می خوابم تا از آن ناگریز-جایی که توان گریخت ام را خستیده، بگریزم
اما... چه خوابی؟ کدام رویا...
گداخته در گَنده-زهدان پُردغا
غوطه ور در چگالیده-خوی فریب ونیرنگ
...افعیانِ شور در جشن این دروغ به پای ات می رقصند

"از این کنج که می نگرم، به انسان می ماند
اما این کنج ِ گمان-انگیز،
دیری است که چونان کاواکی میان دریایی ژرف، بینش ام را به گرداب ِ دروغ، فروبلعیده، خفه کرده "


در این دون-کده، خراشیده-ضجه ای می شنوی
خروشی که شادمانی رخسارزدوده ای را می سازد
تا من به پتکِ این شادمانی بر سختی دیوارهای خطر کوبم

کشته ام، به غم و شادی مرده ام
قطره ی باران را از گونه ی خشک ملتهب ات به بوسه ای می خشکانم
تا که بسا آن سرشک پوچ را که نسیم نوازنده به آهی سوزانده ، بیاشکارم

افزونه:
از پیشنهادهای خوانندگانی که متن-آوازها را به جد می خوانند و ترجمه را با اصل برابر می نهند و سبک و سنگین می کنند، ممنونم. اما این را باید بگوییم که از آنجا که شعر، به ذات، متنی ترجمه ناپذیر است، بازگردانی اش به زبانی دیگر، امری ناممکن ( وبسا ناخواستنی) است. در حقیقت، تنها راه این-زبانی کردن یک شعر، بازی شاعرانه با واژگان متن است تا که بسا بتوان با دست-ورزی در شکل و ساخت و حتا در معنا (و نه در مفهوم) ی متن، شعری دیگر، همداستان با آن شعر به دست داد. در تمام متن-آوازها دست برده ام. واژه هایی کاهیده و فزونیده شده تا که متن-آوازها این-زبانی شوند. مجازها و ایهام های درون-آخته را تا حد ممکن (خاصه در متن-آوازهای شخصی و درونگرایانه) نگاه داشته ام؛ اما آنجا که بستر را برای رنگ-آمیزی ساختار پرداخته دیدم، به سلیقه و ذوق، دست به رنگ زده ام. ازین رو متن-آوازها با حفظ حال و هوای سراینده، به هر حال، متن آوازهایی ژکانیده شده اند و به هیچ رو همنهشتی واژه به واژه با متن-آواز اصلی ندارند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر