۱۳۸۲ آذر ۱۷, دوشنبه

واگویه هایی از "گوته"


- آنجا که پنداره ها وا می مانند، خرامیدن واژه ها آغاز می شود.

- ما هرگز نمی فریبیم. آری، ما هماره فریفته می شویم.

- یک شعار خوب: تکتازی کن و فرمانروا باش /
یک شعار بهتر: متحد کن و رهبر باش

- بِگاه اش لذت ببر و بگاه اش وضع را تحمل کن...

- اگر برآنی تا به سبکی روان بنویسی، ذهن ات را ساده و بی پیرایه کن. و اگر می خواهی اصیل بنویسی، در فکر اصالت روح خود باش.

- برخی چیزها در جهان دیر می پایند؛ بهروزی {خوشبختی} از اینجور چیزها نیست!

- شناخت چیزهایی که فرد مضحک شان می داند، راه خوبی برای شناخت شخصیت اوست.

- آدمی دست کم باید باید هرروز: یک موسیقی کوتاه بنوشد، شعری بخواند، نگاره ای زیبا را نظاره کند، و اگر امکان اش باشد، کمی بخردانه سخن بوَرزَد.

- یک اندیشنده ی هوُشوار، اغلب، چیزها را خنده دار می بیند؛ در عوض، یک فرد احساسی هیچ چیز را خنده دار نمی بیند.

- {اخخخ} چه وحشتناک! انگاریدن های بی ذوق!

- شاید از پس گرانی های بیشماری برآییم، شاید از مصائب بسیاری گذر گنیم، اما بهروزی در زندگی هرروزه از پس ما ساخته نیست.

- از خصیصه های ویژه ی عشق این است که عاشق می سگالد این تنها اوست که می تواند عشق بورزد، عشق آنِ اوست، زین پیش هیچ کس چونان او عاشقی نکرده و زین پس هم احدی چون او نتواند عشق ورزید!

- از گرفتاری دیگری خرسندی؟ از این پست تر نمی شود!

- هرز رفتن قدرت را بِپا! کوشش، ستیزش و پویش فراوان، شیره ی قدرت را چگال تر می کند. پس در کوشندگی بپوی.

- در برابر نقد نمی توان از خود دفاع ، و یا خود را تایید کرد! بل باید در کنار نقد، راه خود را پی گرفت، و نقد آرام آرام تسلیم خواهد شد.

- کافی است که خود را باور کنی، آن گاه می دانی که چگونه باید ات زیست.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر