گزندگی، از خواننده نیوشنده می سازد؟
پاسخم به این سوال منفی است.نیوشنده گزیده نمی شود،نیوشنده یک نوشتار یعنی کسیکه آنرا زیست می کند و خط بطلان بر آفریننده آن می کشد از نیوشیدن نوشتار لذت می برد،بقول معروف با آن حال می کند.
گزیده شدن در اکثر موارد در انسان عکس العملی مشابه بر می انگیزد و این واکنش را می توان بخشی جداناپذیر از وجود آدمی دانست،به خوب یا بد بودنش اصلا کاری ندارم.بدین ترتیب که با گزیده شدن فرد همواره حالت تدافعی به خود می گیرد،گویی باید با نیرویی مخالف که قصد آزار او را دارد مقابله کند،حتی در مواردی که فرد در تنهایی و خلوت خود به حقیقت آن گزش می اندیشد،هنگامی که به قضاوت می نشیند ،برای فرار از واقعیت همواره آنرا به گونه های مختلف تخطئه می کند،پس می زند و خود را توجیه می کند.اینکار را می توان با زیر سوال بردن نویسنده و تخطئه او انجام داد مثلا نوشته های علی را در مورد زنانگی حاصل شکست در یک را بطه عشقی دانست و یا نظریات او را در باب انبوهه و جمع دلیل انزوا و گوشه گیری او یا مطرود بودنش از جامعه و عدم داشتن توانایی برای ایجاد رابطه عنوان کرد.دلیل این است که در اینجا فرد گزیده شده و این گزش بخصوص در مورد خواننده یک نوشته بسیار شدیدتر است زیرا تنها ارتباط میان او و نویسنده آن نوشته است در حالیکه شاید اگر این گزش از جانب یک دوست یا کسیکه شناختی نسبت به او وجود دارد صورت گیرد واکنش تدافعی در مقابل آن به گونه ای ملایمتر صورت گیرد،بدین ترتیب گزش یک نوشتار از سوی نویسنده ای بی چهره،بعید است که نیوشیده شوداما یک نوشتار از سوی نویسنده ای که کارهایش را دنبال می کنید و او را می شناسید و چهره و وجهه ای در نظر شما دارد شاید که بتواند نیوشیده شود(همه اینها به میزان گزندگی نیز مربوط است).
بعنوان نمونه واقع گرایانه تر می توانم نحوه نقد یک کار هنری مثلا یک فیلم را مثال بزنم.نقاط ضعف یا قوت یک فیلم را می توان بگونه های مختلف نقد کرد،اما نقدی که گزنده باشد راه بجایی نخواهد برد،همانگونه که بزرگترین و برجسته ترین اندیشمندان و متفکران نیز نسبت به نقا دی های تند و گزنده به موضع می افتند.
برای نیوشیدن یک نوشته ابتدا باید بتوان با آن ارتباط برقرار کرد که این ارتباط هم در حین مطالعه و هم در اندیشیدنهای بعد از مطالعه بوجود خواهد آمد،بدین ترتیب همواره نیوشنده باید با بخشهایی از نوشتار ارتبا ط برقرار سازد و بدین وسیله قادر خواهد بود تا جنبه هایی از نوشته را که با آنها موافق نیست یا بگونه ای با آن ناهمگون است(نمی توان این بخشها را برای او زهرآگین نامید) را با تفکر و تعمق هضم کند(به انگبین دگر کردن، باید گفت کسی که می اندیشد و اهل گفتگو است هیچگاه گزیده نخواهد شد،بهرحال وقتی بخواهید شربت تلخی را در کام کسی بریزید،حتی اگر شربت شفا بخش نیز باشد،بایستی که انرا با چیزی بیامیزید تا طعمش را تعدیل کند و با ذائقه انسان سازگار سازد.
اما ژکان طبیب جامعه کثافت زده انبوهه نیست،ژکان خدای چکاننده شربتهای تلخ در کام بیمار انبوهه نیست،ژکان اما به چشم انبوهه زهردار و سمی است،خطرناک و بقول آنها ضد انسان،آری ژکان برای هرزه گان و بی مایگان،برای آنان که در دنیایی عروسکی و صورتی می زیند بسیار گزنده است،و می دانیم که این زهر نه تنها در درون آنها انگبین نمی شود بلکه پادزهر کینه و عداوت و نفرت نیز برمی انگیزد.از سوی دیگر کسانی که نیوشنده نوشته ها و نوشتارها هستند،کسانی که اهل اندیشیدن و گفتگو هستند هیچگاه گزیده نخواهند شد،گزندگی برای آنها معنی ندارد،آنها به دیدگاهها و عقاید جدید و متفاوت می اندیشند،یا می پذیرند و نو می شوند(نه گزیده!) و یا کنار می نهند، زهر در نوشتارهای ژکان برای نیوشندگان زهر نیست،شربتی است گوارا،شراب ژکان بر مومنان انبوهه حرام است و بر نیوشنگان ژکندگی واجب.
به ساده ترین زبان روند تبدیل زهر به انگبین چون تلاش کیمیاگران است:خوب ولی بیهوده،در عمل نوشته های ژکان یا زهرآگین است که پس زده می شود و تخطئه می گردد یا شیرین و گواراست که نیوشیده می شود.
چشته بیان اصیل اندیشه زهر نیست،چشته آن شیرینی نو شدن و تعالی حاصل از اندیشیدن است.آنکس که از روراستی با خود در گاه آه-اندیشگی چیزکی بداند هیچ چیز را دهشتناک نمی یابد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر