۱۳۸۲ بهمن ۱۹, یکشنبه

Metamorphogenesis

Lyric by Esoteric

2. راز راز

جاودانگی را می‌اندیشم
اراده‌ام کلید باش-گاه زمان را غنج می‌زند
تا که در دانش بیکران‌اش غرق شود

سمفونی ناساز
جریان اندیشگان برین را در رگان‌ام می نوازد
در این سمفونی، من بی-تن ام!

در آزادی نمادین از رنج
به نا-رویای باطل‌ام می‌رسم

بی‌مکان‌ام،
بی‌زمان‌،
ناگهان... بی-تن-گشته ام
در خم چرخاب جنون گم شده
از شوکران جان گرفتم
شتاب‌ام در ورطه‌ی رنج جامانده
دد درون را در چکاد خفگی آزاد کردم

در افق،
در پهنای بیکرانگی
آرام‌آرام می‌پژمرم
جریان سرشار آگاهی، نورِ اراده ام را در تخمه‌ی زمان می‌کارد
آهندیشه‌ام می‌درخشد
"اندیشه‌ها در برابر-ام بازی می‌کنند
در ورزش زمان،
سلطه‌ی منطق پیر پایان می‌گیرد"
خهی بر این حقیقت حس-گریز
ازخونِ تازه، پرمایه خوراک‌ام می‌دهد!
آه! در خطرناکی راز، ایمن آرمیده‌ام

من، پژمردگی سرنوشت‌ام

چاوشی یأس،
مست از اغوای شیرین اندوه
در سرسرای خاموش هستی، می‌رقصد

آشوبه-آزادی...
راز راز...
حقیقت حقیقت...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر