Zhakaa-sophized lyric from Esoteric
Dominion Of Slaves
حکومت بردگان
تصاویر اندرونگی،
بیرنگشان را بر ترارخشایی اندیشگونام میپاشند
افشانه-طرحی از آشوب را بر قاب سپید ذهنام میریزند
تبهگنی برونگی
را میوهی شیرین درخت کوچهشان خوانند
و پاکی اندرونگی را مرض روانی
خدنگ خوارداشتام را براین حکومت بردگان میافکنم
تف بر کوریشان
بر بیمناکی رحمانگیزشان
بر فراموش کردن اندرونگیشان
و بر جهالت خاکستریشان
اخخخ از تبه-چهرهگی انسان
از صورتکهایی که پساش از رنج پوچی میمیرند
نقاب افکن تا چهرهی بیمار-ات فریاد نومیدی زند
بنال ای همه-صورتک!
هاه! بنگر که چگونه در پی صورتک خود میدود،
اوی بی-خود-شده
اوی دیندار
اوی بازیگر
صورتکاش ده تا در رویایاش خوشی کند،
اوی انبوهگی
اوی عروسک
این گرازان
سپیدی جادهی فراموشیمان را با پوزهی آزگرشان تباهیدند
و حال،
عزایشان را بر دیوار بلند ژکانگی میگریند
برخیزید!
دورشوید از این دیوار!
ما جادهای دیگر خواهیم ساخت...
دلاوری دریافت را اندکانی دارند بیپوست و بی صورتک
پس از ما بگذر،
و صورتکی بر فژاگنی پوستات بساز
بگذار،
در تنهاییمان
با خاطره
با امید دریافت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر