۱۳۸۳ فروردین ۲۸, جمعه

زندگی یا هرزگی؟مسئله این است!
اگر کمی به جزئیات زندگی خود و اطرافیانمان دقیق شویم ،اگر کمی منصف باشیم،اگر بتوانیم از تعلقات و هرزه عادتهای زندگیمان برای مدتی دست بکشیم و از جایگاهی بالاتر به زندگیمان نظر افکنیم،شاید سوالی فرارویمان قرار گیرد،علامت سوالی ناآرام و مضطرب:اینگونه که ما هستیم{ما به مفهوم سومی کلمه}زندگی می کنیم یا هرزگی؟و یا شاید زندگی یعنی همین:یعنی گذران زمان با هرزگی کردن،شاید بیش از این نتوان جدی بود،شاید زندگی بیش از این ارزش تلاش و جدی بودن نداشته باشد!شاید ما بیش از این ظرفیت زندگی نداشته باشیم،شاید اصلا زندگی همان هرزه ساعات بودن ماست و انان که آنرا جدی می گیرند قدری نیاز به روانکاوی دارند!
یک جهان سومی آنهم از نوع ایرانی{در اینجا به گونه های دیگر کاری ندارم}یک هرزه گرد بالقوه است:
ایرانی نمی تواند از کار کردن لذت برد،او در معدود ساعات کار کردن خود بر تمامی انسانیت منتی ابدی می نهد{کارایی مفید نیروی کار در ایران روزانه کمتر از 1 ساعت برآورد می شود}او عاشق وقت ناهار است ،او از 365 روز سال از تعطیلات زیادی برخوردار است،او عاشق تعطیلات است.او مفهوم واقعی زندگی را در همین تعطیلات پیدا خواهد کرد.ایراد البته تنها از خود او نیست،او در جامعه ای پر تنش زندگی می کند،آلوده و مریض.ایرانی تجسم غر است و اینهم تقصیر او نیست،لذا تنها زمانی او راحت تر است که در تعطیلات است،در بیکاری که کمترین اصطکاک را با پرتنش ترین بخش زندگیش،یعنی بخش امرار معاش و مادی آن داراست.
دانشجوی ایرانی نمی تواند درس بخواند{امیدوارم مفهوم درس خواندن را بدانید}نمی تواند تحقیق و پژوهش کند{پر مدعاترین دانشجویان در دانشگاهها با معدلهای بالا قادر نیستند چهار خط تحقیق و تحلیل از خود ارائه دهند،حیطه مانور آنان تا مرز خرخوانی است}از دید دانشجوی ایرانی بهترین استاد دانشگاه کسی است که جزوه تایپ شده بدهد آنهم زیر 100 صفحه،قسمتهای سخت را هم حذف کند،تحقیق هم نخواهد یا کپی قبول کند.ایرانی کسانی را که سر کلاس جزوه می نویسند مسخره می کند،به کسانی که در آخرین دقایق کلاس سوال می پرسند زیر لب دشنام می دهد،به کسانی که از استاد می خواهند امتحان برگزار کند بد و بیراه می گوید،دانشجوی ایرانی عاشق بوفه است و چای{برای قشر روشنفکر + سیگار}،دانشجوی ایرانی شاید عشق به مطالعه جزو آخرین اهداف درس خواندنش باشد که البته در نظام آموزشی پوسیده و زنگ زده ایرانی اگر عشقی هم در اول کار باشد مطمئنا در این پروسه از بین خواهد رفت{مقایسه چهره های بشاش ورودیان جدید با چهره های بی تفاوت و مایوس دانشجویان سال آخر گواه این امر است،تازه این قیافه ها را باید پس از ورود به بازار کار هم دید}
ایرانی می تواند با مذهب خود راحت تر هرزگی کند،می تواند پاسخ همه سوالهای خود را در آن بیابد،می تواند به کمک دین خود تمام دنیایش را آباد کند،می تواند ماده و تبصره و قانون تمام کارهای کرده و ناکرده را از یک کتاب بیرون بکشد و دریابد،می تواند نسخه یک زندگی خوب را براحتی از داروخانه مذهب دریافت کند وتا آخر عمر استعمال کند و در کم و کیف هیچ چیز نیندیشد و غم هیچگونه لغزشی و اشتباه را به خود راه ندهد و در صورت بروز هرگونه مشکل از انواع وردها و دعاها و صدقات و خیرات و روزه ها و ... استفاده نماید. حتی زندگی جاودانه اش هم در کنار حوریان و جویهای عسل و سایه درختان منگوله دار تضمین می شود و خورجین صواب و پاداش را روز به روز فربه ترمی کند و شیطان رجیم و همدستانش را لعن و نفرین می کند و حتی در صورت لزوم سنگ هم به آن پرتاب می کند{باز بگویید خدای انبوهه بد است،هی بروید کفر بگویید که "خدایی دیگر گونه ساختم"}
ایرانی نمی تواند با گوشهای بیمار خود موسیقی گوش کند،موسیقی برای او حاشیه است،وسیله تزاید قر کمر یا اشک چشم یا ضربه سر{در اینباره بزودی بیشتر خواهم نوشت} .ایرانی نمی تواند از طبیعت جز در موارد استثنایی زندگی که به لذت بردن از معنویات اختصاص دارد{!}لذت ببرد،بنظر شما او بین دختران پاچه کوتاه و مانتوهای تنگ و مناظر زیبای شمال کدام را انتخاب می کند؟مُتِل قو حتما شلوغتر خواهد بود!{خدا فروید را رحمت کناد!}
ایرانی عاشق چرت و پرت گویی و ژاژخوایی و شوخیهای احمقانه است{او از دید فرویدی هنوز در مرحله دهانی بسر می برد}از اینرو برای او بهترین جا برای عرض اندام جمع و گروه است{ترجیحا با جنس مخالف}چرت و پرت گویی برای ایرانی از دامنه وسیعی برخوردار است و ایرانیان ید طولایی در این زمینه دارند{در این میان روحانیون البته مرجح ترند!}ایرانیان می توانند در آن واحد انواع تحلیلهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را در مورد هر پدیده ای ارائه کنند.گفتگوها و مسائل جدی خصوصا برای جوانان مسائلی مذموم و خشک و خسته کننده اند.البته در این میان جمعهای روشنفکری برای ژست گرفتن و ارضای روان مریض برخی هرزه گردان متفکر استفاده می شود.
جدیت از دید ایرانیان پدیده ای ناپسند و شوم است{جز در مواردی نظیر شکم و پایین تنه که جدی ترین بخشهای زندگیند} جدیت در گفتار و کردار تنها خاص بخشهایی محدود و خاص از زندگی است که البته در این اندک ساعات مجبورند از خوشی و شادی و اصل زندگی دست بکشند و به حاشیه و استثنائات بپردازند!
جوابم را نمی دهی؟زندگی یا هرزگی؟







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر