۱۳۸۳ فروردین ۳۰, یکشنبه

ملپومین / Melpomene
{lyric from Elend}



در چشمان ِبزیلیسک...

بر کناره‌ی جویبار سیمین ِاندوه
با جامه‌ی دگردیسه‌اش، در ملپومین به سوی‌ام آمد
چون سپید‌سوسنی که در نسیم ِگدار ِفردوس می‌رقصد
با هم گشتیم،
واپیچیدیم،
به آوای امواج چرخیدیم
بر ساحل گام زدیم

استاده
برکنار ِدرگاه ِ خورشید
تابش ِشبانگاهی بود
و من
وستون ِنوری که در آن تابش می‌درخشید...

دیوارهای انتظار خون می‌گریستند..
آه از انتظار تب‌دارمان!
وَه از خاطره‌ی آغوشیدن‌مان در غنودیدن ِافق در سرشک شب

لحظات چه کند-اند
بیا و ببین که چگونه تصاویر، همه در تردید ِبِرِنگین‌شان
نام تو را یادآور-اند...

ساحل، چهره‌نمای رخسار توست...
دریا در چشمان تو زیاد می‌شود
خهی بر این سرشک‌ که دریایی را به شوری‌اش خشکاند!

چون خیزابی شدم
تا چهره‌ی خورشید را از یاد ِچشمان‌اش، بی‌یاد کنم
من، مرگ و ننگ تو-ام
تو،
چون موجی سپید از زندگی،
بر پوچی‌ام می‌توفی
تو،
رویای من



با رنگ‌هایی که خوش دارم‌شان،
با سایه‌ای که بر فرازمان می‌درخشد
در بر-ام گیر
و تن ِمنتظرم را به گرمی ِنوازش‌ات بیارام‌

در رود ِمار
خشک‌ام کن


پانوشت:
Melpomene: ایزدبانوی تراژدی {یونانی}.
Basilisk: خزنده‌ای افسانه‌ای که دمی مهلک و نگاهی کشنده داشت.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر