۱۳۸۳ شهریور ۱۶, دوشنبه

Doctor, Doctor , what is wrong with me?
This supermarket life is getting long…
/ شب – تهران – بالای شهر – جشن – صدای موسیقی
\ شب – مشهد – خارج شهر - سنگ قبر – زمزمه شعر
/- چه خوشگل،چه خوشگل،چه خوشگل شدی امشب
- دوسَم داری ؟! من بیشتر،خاطرخوامی ؟! من بیشتر
- دیوونه شو مثل ما،دیوونه غم نداره،هیچ چیزی کم نداره
\ - هلا من با شمایم های پرسیدم کسی اینجاست؟
- بهل کاین آسمان پاک چراگاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد
- قاصدک ابرهای همه عالم شب و روز در دلم می گریند
/ نور، صدا، هجا، خنده ،شادی ،خوشی{؟}
\ تاریکی ، سکوت ، بغض ، تنهایی ناب ، شادی{!}،خوشی{!}
/ ارتباط ، دوستی ، صمیمیت ، بازارچه ، همهمه ، شوخی
\ چاووشی ، قاصدک ، کتیبه ، زمستان ، شهریار شهر سنگستان
/ دوستان و آشنایان
\ توریستها و عکس یادگاری
/ و شب شط علیلی بود
\ و شب شط جلیلی بود پر مهتاب
راه تاریک و دشوار بود امید،عجب که در این 50 سال همواره همین سان مانده این جاده خرابه که حالا تو هیچ،به مقبره فردوسی هم می رسد. راههای دیگر اما صاف و هموار است،مترو هم گذاشته اند تازه!هنوز بر همان امتداد سرمای زمستانیم امید،هنوز.هیچ چیز عوض نشده،پس اینکه می گویند تاریخ تکرار نشدنی است حرف مزخرفی است،نه؟!شاید مارکس درست گفته که تاریخ دو بار تکرار می شود،یکبار در هیئت تراژیک ،بار دیگر در قالب کمدی .الان ما قسمت تراژیک هستیم یا کمدی راستی؟هنوز می شود زمستان و کتیبه و شهریار شهر سنگستان را با همان حال و هوا خواند،با همان حسی که 50 سال پیش برمیانگیخت شاید در تو،با همان خشم،همان بغض،همان نفرت و همان درد.راستی! گفتمشان،به تک تک آنهایی که می آمدند گفتم:
آقا سر قبر اخوان فاتحه نخوانید،شعر بخوانید،شعر


خوب نیستم،اصلا خوب نیستم.حالم را می گویم وگرنه خودم که اصلا از آن خوبها که این روزها طوق زرین بر گردنشان می اندازند نیستم.
حالم خوب نیست.قرار هم نبوده که خوب باشد.قرار هم نیست،و نخواهد بود.
قرارم خوب نیست،قرار خوب بودن منظورم نیست،آنکه قرار نوشتنی و انگشت زدنی نبود.قراردادی مسلم بود.بیقراریم را می گویم.
بیقراری خوب نیست.بیقراری بخاطر آنهمه قراردادهای احمقانه را می گویم،ورنه بیقراری که بخشی از زندگی من است.
زندگی خوب نیست.
Ernest Hemingway once wrote:
The world is a fine place
"And worth fighting for"
I agree with the second part






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر