۱۳۸۳ آذر ۲۴, سه‌شنبه

تأملات ِیک‌‌ساعته‌ی ِکتابخانه‌ای


{پله‌ها}:
در پارک با یکی از دوستان ِنزدیک نشسته بودیم، دوست‌ام با دیدن پسرکی فقیر به من گفت: «فلسفه‌ورزی‌ات به چه کار ِفقر ِاین پسر می‌آید؟!»؛ درحالی‌که خدنگ‌هایی آماده داشتم، چیزی نگفتم و خندیدم! {خدنگ: دوست‌ام نمی‌دانست که بهره‌ی پسرک، از احساساتی‌گرایی‌های او تنها یک چیز است: آروغ ِبورژوایی که درد ِمردم هم از خصلت ِعمده‌ی بورژوایی اوست..!!}

- فلسفه‌هراسی (philophobia)، را امروز در تهران ِپریده‌رنگ ِتَبَه‌فرهنگ، در دنیای یکسر امریکایی جوانان، با نام‌هایی چون واقع‌گرایی و تعهد ِاجتماعی و سیاست‌ورزی، جابه‌جا می‌گیرند!

{کتابخانه}:
- فریدمَن (Milton Friedman) را نمی‌توان دوست داشت! او یک میانه‌روی امرکایی با شم ِمحافظه‌کاری از نوع ِانگلیسی‌ست {آقای عزیز، مگر ثروت ِانسانی را می‌توان به پول بست!؟}

- He who suffers from loneliness, can't be the Friend!

- روزی باید یک روان‌شناس ِتن‌کارشناس (فیزولوژیست) حجم ِانرژی ِروانی‌ای که در مناسبات ِدختر و پسر داد-و-ستد می‌شود، اندازه بگیرد. این انرژی از کل ِ"وجود" ِدختر و پسر فزون‌تر خواهد بود! {در این "میانه" چیزی در کار است!}

- در این‌جا هم، چشم‌های مات و لطیف(؟) به تو نگاه می‌کنند! جریان ِنیروگذاری ِروانی(Cathexis) ِلیبیدوییک، گویی دگرسویه شده!

- در نظریه‌ی ادوار ِزنده‌گی "اندو-مادیگلیانی"، جایی که s>0 است، بوی محافظه‌کاری ِمتعهدانه‌ی مرد ِزنده‌گی به مشام می‌رسد. در s<0، زنی که mpc اش بالاست، مرد را دوست دارد. s=0 هم باشد برای دون‌ژوان‌ها!

- میز-نوشته‌های اصحاب ِکتابخانه:
« A.R.M؛ آراسته مرگ خانه ی تو را؛ نیک‌نجات؛ 13/8/82؛ می‌کنم‌ات؛ the best thing is mine؛ کامیار؛ خاک؛ تو غلط می‌کنی، عمرَن..» : اسکیزوفرنی ِکتابخانه‌ای!

- این میزها، بار ِسنگین ِمعادلات ِجبری و سبکی ِآزارنده‌ی ابیات ِباستانی و سَردی ِگفته‌های عُلما را به دوش می‌کشند؛ بی‌روح و بی‌روح‌تر می‌شوند، خشک و خشک‌تر...

- ما هم نزدیکانی داریم، آری.. برخی مرده‌گان اند؛ برخی لابه‌لای کتاب‌ها پرسه می‌زنند، برخی در خُردترین آخشیج‌های طبیعت، بزرگ اند و برخی دیگر تن دارند! هیچ تفاوتی در کار نیست: همه درون‌آختی اند، همه هستومند اند. هیچ‌یک در کتابخانه نیستند..

- .. سرانجام، آن کتاب ِغیر ِضروری ِفلسفی چشمک می‌زند، از قرائت‌کده‌ی علم بیرون می‌روی، مطالعه تازه آغاز می‌شود... هوای سبک و فوران ِایده‌ها..ِ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر