۱۳۸۴ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه



ژکانیده از Elend
{The newborn Sailor}



دریانورد ِنوزاده

به شب غرقه می‌گشتیم
غرقه
در شیفته‌گی
در شب ِآواز-ات
در شکنج چشمان‌ات
مسحورانه.. مسرور

در گریست ِقطره‌ی زنده‌گی
دریای ِشادانی می‌شکفد
تا آزادی ِدریانورد ِنوزاده را ارمغان لبخند ِِشبنم ِشکوفه دهد

خسته‌اند چشمان‌مان از تقت ِآفتاب ِقرون
حال‌مان
چشمان‌مان
بینا در تاریکی‌ست..
سکان‌مان رسته از هوس‌بازی ِنور
بی‌چشم می‌رانیم
بی‌چشمان
بی‌برونه

در گریست قطره‌ی زنده‌گی
دریای ِشادانی می‌شکفد
تا آزادی ِدریانورد ِنوزاده را ارمغان ِلبخند ِِشبنم ِشکوفه دهد



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر