۱۳۸۴ شهریور ۸, سهشنبه
تکخوانی ِبتوری
(Bathory aria)
پردهی نخست: شبزده چون ساقدوش
کوریدهکورنور آهید
که چون مرگ سایهی سرشکان ِسرد از سر ِکنتس برکشید
شبزده چون ساقدوش ِشوربخت
خانهی بتوری کفن از غمان ِتاریک پوشید
آه.. که اگر گریستم بود
چون ساحل ِتوفانزدهی افرودیت که امواج ِسیزرا در بر میگرفت
به سوگ ِکنارش آغوش میگرفتم
میبوسیدم
چون بر لباناش
لبانام چیستان ِسایه-انگارهها را میدید
و لذت بریده از تن
و رنج
بیدریغ
دم ِخراشیدهی زندهگی را میافسرد و به نجوا میخموش
شبزده
دم ِغروب ِمات ِماهتاب
که ماه ِبیتاب به دخمهی ارباب ِخود-خوابزده فرومیخزید
شبزده
بازدم ِزنجهی درد ِبیوهگی
طلوع ِشب ِجاودان به جاناش میانداخت
افزونه:
الیزابت بثوری، از نجیبزادهگان ِمجارستان؛ او را گرگینهزنی خوانده اند که به قصد ِبازجویی ِجوانیاش ششصد باکره را سلاخی کرد، تا در خونشان حمام بگیرد و از خون ِبکارتشان بنوشد. در سال ِ1610 حبس میشود و در زندان میمیرد. نگاه کنید به: بتوری
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر