۱۳۸۵ آبان ۳۰, سه‌شنبه


شعرهایی از ویلیام بلیک


---

خاموش، شب ِخاموش

خاموش، شب ِخاموش
با روشنک‌های فروزان‌ات
نور ِسپنتا را فروگرد

مستولی ِروز اند
هزارگانه‌ارواح ِآواره
که چه‌سان شادیان ِشکرین بیدادکاره اند

که شادی‌ها شکرانه اند
و بی غم
وقتی به دوز و دغا بیالایند

و شادی ِراستان
به کرشمه‌ی آزرمگین ِروسپی
خود را دردَم می‌هرزد
---


لبخند

لبخندی از عشق است
و لبخندی از دغا
و لبخندی از لبخندها
دیدارگاه ِاین دو

اخمی از آریغ است
و اخمی از تحقیر
و اخمی از اخم‌ها
که بیهوده به فراموشیدن‌اش می‌کوشی
که سخت، بسته‌ی هسته‌ی دل شده
نشانده در بطن ِاراده

نه هیچ لبخندی که تاکنون خند شده
که تکینه‌خندی یکتا
که از گهواره تا به‌ گور
تنهاوتنها یک‌بار می‌شود
و شود-اش
پایان ِنکبت است
---


درخت ِزهر

به دوست‌ام خشم گرفته بودم
خشم‌ام را نمودم، و خشم مُرد
به دشمن خشم کردم
ننمادم، و خشم بالید

آب‌اش دادم
شباروز به اشک ِهراسان‌ام
نور-اش دادم به لبخند
و اطوار ِنرم و جفای ِستاوه

می‌بالید روزاشب
تا سیبی آورد
درخشان و فریبا
که آز-اش انگیخت

شب چون سایه افکند بر حصار
دشمن به باغ‌ام زد و ربود

پگاه، من ِخوشحال
و دشمن افتاده به زیر ِدرخت.
---


گل ِسرخ ناخوش

آه گل ِسرخ، تو ناخوشی
کرمی ناپیدا
که شبانه
پَرزده در غوغاهوی ِتوفان
بالین‌ ِشادگانِ‌ارغوان‌ات را یافته
واله‌ی مات و مرموز-اش
هستی‌ات را می‌کشد
---




افزونه:
ناجورتر از کار ِهوشنگ ِرهنما نمی‌توان شعرهای ِبلیک را برگرداند! ترجمه‌های او نه تنها جهان ِخاص ِشاعرانه‌گی‌های بلیک (رمانتیسیسم ِنگارگرانه‌اش: رقص و پویایی ِروشن ِاستعاره‌های تصویر-بنیاد در عرصه‌ی بازی‌های هدف‌مند و درعین حال باز ِکلیشه-کلام ِرمانتیکی) را انتقال نمی‌دهند، بل‌که تمامیت ِکمینه‌گرای ِشعر را با جمله‌سازی‌های ساده و بی‌ذوق به‌کلی خراب می‌کند. جدا از این، بیچاره‌گی ِمترجم از دریافت ِساده‌ی برخی از واژه‌ها بد آزار می‌دهد. در شعر ِ"لبخند"، در پاره‌ی دوم، می‌خوانیم:
(For it sticks in the heart's deep core, And it sticks in the deep backbone)
مترجم واژه‌ی backbone، را با جسارت ِتمام به "ستون ِمهره‌ها" برگردانده، و با این کار شعر را در اوگ ِمعنایی‌اش درجا ترکانده؛ کاری که از لفظ‌نگرترین مترجم هم برنمی‌آید. این البته دال بر خرطبعی ِمترجم نیست، چون مترجم به‌گفته‌ی خود کوشیده تا «وفاداری به متن ِاصلی را تا جایی که ممکن است رعایت کند». کوششی که کار ِبه‌ذات بیهوده‌ی ترجمه‌ی نوشتار ِترجمه‌ناپذیر (شعر) را بیش از آن چه برتابیدنی باشد به گند می‌کشد.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر