۱۳۸۵ دی ۱۲, سهشنبه
Memento Mori
Moonspell
من لحظه ام، روح
لحظهی خاتم
من بانی ام، خواست
مار ام، چیزآخری که به تیغ ِیادت کشی
نبض ِپُرتاب ِکابوسان
همرگ ِمن
در تو میپژمرم، به ژاژ ِسایهها
عهد ِمسکوت ِزندهگی
چشمانات را میدَرَد
پس/گاه که پیام میگردی، چشم به درون تاب
در خفت ِستهم
یادآوای ِمن و تو
من لحظه ام، روح
لحظهی خاتم
من ثانی ام، خواست
مار ام، چیزآخری که به تیغ ِیادت کشی
{تو گُمی}
فراموشیدهگان
حال به کنار-ات آرامآرام
جانشان از کالبد ِمن سوی ِتو
توف-آب-شار
و پس از زندهگی، باد از میان ِدرختان
برتاب این دم تاریک را
من دَم ام، روح
لحظهی خاتم
دَم ام، خواست
مار ام، چیزآخری که به تیغ ِیادت کشی
در خفت ِستهم
یادآوای تو در من
در آنی که میمیرند،
زیبان همه
من تالی ام، خزان ام، قانون ِتام
من لحظه ام، روح
لحظهی خاتم
من بانی ام، خواست
مار ام، چیزآخری که به تیغ ِیادت کشی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر