۱۳۸۶ آبان ۹, چهارشنبه


Inside The Particle Storm


در دل ِتوفان ِریز


در دل ِتوفان ِریز

موجاموج ِابرهای اخگرگان

در سورکور ِعهد ِواپسین دم

کورمی‌خیزد


در دل ِوجد ِریز

اعصار

به آخرین بوسه‌ی نابودی

به‌هم‌می‌تابند در حجله‌ی نیستی


در گلشن ِپردیس

پنجه‌ای بر شاهرگ ِزایمان

کاواکی کنده بر پیکر ِزنده‌گی

و افق، نقشینه‌ی زخم، سرخ‌دیس


در دل ِآتش ِریز

مجلس ِمرگ

اخبار ِپایان ِزمان


ما می‌رویم

تنها

مگر شعله‌های سهمگین ِدرگاشت

که فروبارندمان


سینه‌هامان سرین‌آگنیده‌

فرزندان‌مان سگان بسته اند

غرقه‌ در تارمایه‌ای سرد

بی آماج، بی از معنا، بی نام


در دل ِِتوفان ِریز

زیای ِزهرین ِآدمی

افتاده از تاو


وقت است

که کشتی‌های سیاه بر آسمان لنگر اندازند

وقت است

که دستان ِسنگین ِآشوب

در ستهم ِمرگ فرولشخد






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر