ترجمهای از Set a Candle in the Night از In Gowan Ring
در غاری ورای نورها
در پنجری از سایهها
همیشه میپرسم که راست چیست
میپرسم از راه{؛}
وقت که نجوایی به نام بخواند-ام
چیزها دیگر همان-آ نخواهند بود{؛}
میایستم، رو به سایهها
و گریههایی میشنوم پوکِ پُرپژواک
میترسم و حیران که چه
باید بمانند به طنین در شب{؛}
وقت که نوری فرا میخواند-ام
از رخنهی غار
و فرشتهها همسرایه میکنند
برای آفرینههای بزرگ و کوچک
که پتواز گرفته اند بر منارهای کاواک
و میخوانند از شگرفِ این همه
به سینهام میریزند، به ذهنام میتوفند{؛}
نورِ جاودان کور-ام میکند
حیرانام میکند در همگیرِ
جای و گاه، به زانو میاندازد-ام
همه چیز عشق است، همه چیز خسران است
در هر چیزِ هست-آ{؛}
شمعی روشن میکنم به شب
مینشینم به تیمارِ لرزِ نور
پتواز = پرواز
پاسخحذفپتواز = لانه
حذفتقارن خوبیم داشت با شام غریبان ;)
پاسخحذفعجب! شمع-بازی داریم تا شمع-بازی ;)
حذفدر هر حال آماده ام به تسهیمِ ثواب!
انتزاع خوش بوی فولکلور
پاسخحذفاز نظر ترجمه ی لیریکال بهتر بود سطرها رو بر اساس اوج و فرود خواننده تقطیع میکردین :
پاسخحذفدر غاری ورای نورها
در پنجری از سایهها
همیشه میپرسم که راست چیست
میپرسم از راه
وقت که نجوایی به نام بخواند-ام
چیزها دیگر همان-آ نخواهند بود
میایستم، رو به سایهها
و گریههایی میشنوم پوکِ پُرپژواک
میترسم و حیران که چه
باید بمانند به طنین در شب
وقت که نوری فرا میخواند-ام
از رخنهی غار
و فرشتهها همسرایه میکنند
برای آفرینههای بزرگ و کوچک
که پتواز گرفته اند بر منارهای کاواک
و میخوانند از شگرفِ این همه
به سینهام میریزند، به ذهنام میتوفند
نورِ جاودان کور-ام میکند
حیرانام میکند در همگیرِ
جای و گاه، به زانو میاندازد-ام
همه چیز عشق است، همه چیز فقدان است
در هر چیزِ هست-آ
شمعی روشن میکنم به شب
مینشینم به تیمارِ لرزِ نور
نیک، موافق ام، به جز یه جا:
حذفوقت که نوری فرا میخواند-ام
از رخنهی غار
{؟}
و فرشتهها همسرایه میکنند
:)