۱۳۹۴ آبان ۲, شنبه

شمعی روشن کن به شب

ترجمه‌ای از Set a Candle in the Night از In Gowan Ring






در غاری ورای نورها
در پنجری از سایه‌ها
همیشه می‌پرسم که راست چیست
می‌پرسم از راه{؛}
وقت که نجوایی به نام بخواند-ام
چیزها دیگر همان-آ نخواهند بود{؛}
می‌ایستم، رو به سایه‌ها
و گریه‌هایی می‌شنوم پوکِ پُرپژواک
می‌ترسم و حیران که چه
باید بمانند به طنین در شب{؛}
وقت که نوری فرا می‌خواند-ام
از رخنه‌ی غار
و فرشته‌ها هم‌سرایه می‌کنند
برای آفرینه‌های بزرگ و کوچک
که پتواز گرفته اند بر منار‌های کاواک
و می‌خوانند از شگرفِ این همه
به سینه‌ام می‌ریزند، به ذهن‌ام می‌توفند{؛}
نورِ جاودان کور-ام می‌کند
حیران‌ام می‌کند در هم‌گیرِ
جای و گاه، به زانو می‌اندازد-ام
همه چیز عشق است، همه چیز خسران است
در هر چیزِ هست-آ{؛}
شمعی روشن می‌کنم به شب
می‌نشینم به تیمارِ لرزِ نور

۷ نظر:

  1. پتواز = پرواز

    پاسخحذف
  2. تقارن خوبیم داشت با شام غریبان ;)

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. عجب! شمع-بازی داریم تا شمع-بازی ;)

      در هر حال آماده ام به تسهیمِ ثواب!

      حذف
  3. انتزاع خوش بوی فولکلور

    پاسخحذف
  4. از نظر ترجمه ی لیریکال بهتر بود سطرها رو بر اساس اوج و فرود خواننده تقطیع میکردین :

    در غاری ورای نورها
    در پنجری از سایه‌ها
    همیشه می‌پرسم که راست چیست
    می‌پرسم از راه

    وقت که نجوایی به نام بخواند-ام
    چیزها دیگر همان-آ نخواهند بود

    می‌ایستم، رو به سایه‌ها
    و گریه‌هایی می‌شنوم پوکِ پُرپژواک
    می‌ترسم و حیران که چه
    باید بمانند به طنین در شب

    وقت که نوری فرا می‌خواند-ام
    از رخنه‌ی غار

    و فرشته‌ها هم‌سرایه می‌کنند
    برای آفرینه‌های بزرگ و کوچک
    که پتواز گرفته اند بر منار‌های کاواک
    و می‌خوانند از شگرفِ این همه

    به سینه‌ام می‌ریزند، به ذهن‌ام می‌توفند
    نورِ جاودان کور-ام می‌کند

    حیران‌ام می‌کند در هم‌گیرِ
    جای و گاه، به زانو می‌اندازد-ام
    همه چیز عشق است، همه چیز فقدان است
    در هر چیزِ هست-آ

    شمعی روشن می‌کنم به شب
    می‌نشینم به تیمارِ لرزِ نور

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نیک، موافق ام، به جز یه جا:

      وقت که نوری فرا می‌خواند-ام
      از رخنه‌ی غار
      {؟}
      و فرشته‌ها هم‌سرایه می‌کنند

      :)

      حذف