۱۳۹۵ تیر ۱, سه‌شنبه

هم‌آوردنِ سنگ‌ها


برگردانی از Gatheringthe Stones از Fen




این‌جا... این زیر در توده‌ی مرده‌
این زیر در میانِ مرده‌گان
"این زیر در توده‌ی مرده‌
این زیر در میانِ مرده‌گان*"

فرامی‌خواند... بی‌نام... بی‌ریشه

کوران‌ها به مژه‌هات می‌زنند
سوزیده و غرقه
کیفردیده و ازیادرفته
وامانده به آغوشِ نسیان

منزل بگیر... هزاره‌ی اهورایی

این ‌تخته‌سنگ را بر دوش بکش، میثاقِ ما ست
یادواره‌ای نگاشته در سنگ
(ازبرای هر یک از ما که بیرون‌ ایم) - یک لوح
یک خنور، یک راه‌بر، یک توتم
ریشه‌هاش ساکنِ سفلا

در اعماقِ سفلا

و در میان‌شان کیست که بارِ نام‌ها تاب آورد
به سپیده‌دمِ آخرالزمان؟
وقت که گشوده می‌شود پنجره‌ی خون‌فام
و غرقه می‌کند همه را به خشماشورِ آسمان
نامیدن یادآوردن است
یادآوردن فراخواندن است
تجسم از خاطره
گو چه جاودان است این مویه

خمیده پشت‌ا‌ت
زیرِ بارِ این سنگ‌ها

حکمِ آخرالزمان کجا
افشا شود بر آن بومِ سیاهیده 
تا بشکوهد نیایش بر هزاران جهانِ گذشته را
نامیراگشته، بلوریده
تا واپاشد در کومه‌های انقیاد

و آن‌جا صدایی نخواهد بود
خاموش اند سوگ‌واری‌ها پوشیده از خاکستر اند حلقه‌های گل، تاج‌ها




۱ نظر: