۱۳۹۵ آبان ۹, یکشنبه

غزل‌واره – به عِلم


برگردانی از Sonnet to Science از ادگار آلن پو

ای علم! دخترِ راستینِ قدیم ای تو!
تو که چیزها را همه با آن چشم‌های رخنه‌گیر-ات بدل می‌کنی.
چرا به شکارِ دلِ شاعر می‌نشینی تو؟
لاش‌خور ای، بال‌‌هات واقعاتِ ملال‌انگیز.
 چه‌گونه دوست‌ات بدارد شاعر؟ چه‌‌جور فرزان بخواند تو را
که نمی‌گذاری بماند به آواره‌گی‌‌
بماند به جُستنِ گنجینه در آسمان‌های مطلا،
او که با بالی بی‌باک پر می‌زد؟
تو نبودی که داینا را فروکشید از مرکب‌اش؟
این تو نبودی که هامدراید را راندی از جنگل 
تا در پیِ ستاره‌ای شادمان‌تر باشد برای خانه‌کردن؟
تو نبودی او که نایدها را از آبستان‌شان گسست، و
اِلف‌ها را از سبزه‌زار‌شان، و مرا از
رویای تابستانه زیرِ درختِ تمرهند؟

۲ نظر:

  1. impatiently waiting for "Winter's Gate"s lyrics
    plz!

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. Well, very unlikely; it's a solid work, but I'm not anymore into such sadboyism, though I liked the lyrics
      hmmm, we will see, it's not winter yet.

      حذف